«حفر این تونلها، نقض فاحش حاکمیت اسرائیل است». واقعیت این است که اسرائیل چند سالی است به دلیل اعلان راهبرد هجومی از سوی سیدحسن نصرالله دبیرکل جنبش حزبالله لبنان، نسبت به منطقه الجلیل در شمال سرزمینهای اشغالی حساس شده است. این حساسیت زمانی برای مقامات این رژیم بیشتر میشود که آنها توانمندیها و تجارب نظامی و امنیتی جدید حزبالله که ناشی از حضورش در بحران سوریه است[۱] را در محاسبات خود وارد میسازند. فارغ از اینکه اهداف پیدا و پنهان اسرائیل از این عملیات چیست[۲]، در ادامه ضمن بررسی رویکرد اعلانی حزبالله نسبت به منطقه الجلیل، تلاش میشود به این پرسش پاسخ داده شود که چرا اسرائیل از عملیات مهندسی سپر شمالی، در پی جنگ – حداقل در شرایط فعلی- نیست.
الجلیل و ما بعد الجلیل
سیدحسن نصرالله در اواسط شهریور ۹۱ در گفتگو با غسان بن جدو مدیر شبکه المیادین گفته بود: «اگر اسرائیل به ما حمله کند، ما به دفاع بسنده نخواهیم کرد. روزی به رزمندگان گفتم که آماده باشید شاید روزی بیاید که ما وارد الجلیل [در شمال سرزمینهای اشغالی] شویم. این مسئله هنوز هم به قوت خود باقی است و جزئی از گزینههای ماست.»[۳] نصرالله در سال ۹۳ و باز هم در مصاحبه با المیادین، از طرح پیشروی تا الجلیل و اینبار «مابعدِ الجلیل» سخن گفت: «اینکه گفته شود آیا مقاومت به قدرتی تبدیل شدهاست که بتواند وارد الجلیل شود میگویم بله، مقاومت هماکنون به توانی دستیافته که بتواند وارد الجلیل شود. هماکنون مقاومت با تمام رزمندگانش و افسران و تواناییهای نظامیاش آماده هستند وارد الجلیل شوند.» وی با اشاره به اشتباه محاسبات دشمن و اینکه دخالت حزب الله در سوریه توان حزبالله را کاهش داده، گفت: «البته فراموش نکنید که من میگویم به بعد الجلیل هم میتوانیم وارد شویم.»[۴]
نشانههای معناداری وجود دارد که حکایت از معتبر تلقیکردن این راهبرد تهدیدآمیز حزبالله از سوی رژیم صهیونیستی دارد. نصرالله در این خصوص میگوید: «هشدارهای ما در خصوص احتمال حمله به الجلیل جدی بود و اسرائیل آن را جدی تلقی کرد. ایهود باراک، زمانی به مرز لبنان و مرز فلسطین اشغالی رفت و به نظامیان خود گفت خود را آمادهی جنگی در این منطقه کنید… از همان روزی که من آن سخنان را بیان کردم تا امروز، اسرائیلیها، هوشیار هستند و محتاط.»[۵] اور هیلر، گزارشگر نظامی شبکهی ده تلویزیون رژیم صهیونیستی در خصوص اهمیت راهبرد الجلیل گفته است: «بخشهای ویژهی دستگاه امنیتی ارتش اسرائیل بهطور دائم تجربیات حزبالله در جنگ سوریه را مورد ارزیابی قرار میدهند و در همین چارچوب ارتش سرگرم آماده شدن برای مقابله با توانمندیهای حزبالله در جنگ آینده از جمله امکان نفوذ صدها رزمنده به شهرکها و تسلط بر آن است.»[۶] ارتش رژیم صهیونیستی هم جهت مقابله با حمله احتمالی حزبالله به الجلیل، اقدام به احیای کانالهای ارتباطی میان مسئولان امنیتی در شهرها و شهرکهای شمال اراضی اشغالی با فرماندهان نظامی این منطقه کرده و جلساتی را نیز در همین راستا برگزار کرده است.[۷] اکنون نیز در تلاش است تا به ادعای خود، تونلهای حزبالله را از میان برد.
نشانههای معناداری وجود دارد که حکایت از معتبر تلقیکردن این راهبرد تهدیدآمیز حزبالله از سوی رژیم صهیونیستی دارد. نصرالله در این خصوص میگوید: «هشدارهای ما در خصوص احتمال حمله به الجلیل جدی بود و اسرائیل آن را جدی تلقی کرد. ایهود باراک، زمانی به مرز لبنان و مرز فلسطین اشغالی رفت و به نظامیان خود گفت خود را آمادهی جنگی در این منطقه کنید… از همان روزی که من آن سخنان را بیان کردم تا امروز، اسرائیلیها، هوشیار هستند و محتاط.»
چرا سپر شمالی نشانهی جنگ نیست؟
همزمانی آغاز عملیات مهندسی سپر شمالی در مناطق شمالی سرزمینهای اشغالی با برخی مواضع و سفرهای نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، باعث شده تا این گمانه که «جنگ نزدیک است»، طی روزهای اخیر از سوی برخی رسانههای و تحلیلگران مطرح شود. این مقاله اما معتقد است جنگی در کار نخواهد بود. فارغ از اهداف داخلی و منطقهای نتانیاهو از آغاز این عملیات حساسیتبرانگیز، برخی دلایل که باعث میشود با تقریب بالایی از عدم وقوع جنگ در پی این عملیات سخن بگوییم، به شرح زیر است؛
اصل غافلگیری: یکی از مهمترین اصول دکترین نظامی رژیم صهیونیستی، «پیروزی قاطع و سریع» است.[۸] برجستهترین عملیات نظامی اسرائیل که با پیروزی قاطع و سریع همراه بوده است، حمله جنگندههای این رژیم به مواضع مصر و سوریه در سال ۱۹۶۷ بود که زمینه اشغال صحرای سینا و جولان و سپس پیشروی در کرانه باختری را برای آن فراهم ساخت. نکتهی بسیار مهم در دستیابی به پیروزی قاطع و سریع، بهره بردن از اصل غافلگیری است. غافلگیری البته امری نسبی است و میتوان آن را به میزان آگاهی در واحد زمان تعبیر کرد بهگونهای که هرچه آگاهی کمتر باشد، غافلگیری بیشتر خواهد بود. در عملیات نظامی، اصل غافلگیری باعث میشود تا ستاد فرماندهی کشور آماج، نتواند تصمیمات لازم را باکیفیت مناسب اتخاذ کند و حتی در صورت اتخاذ چنین تصمیماتی، اجرای مناسب آنها نیز بعید به نظر میرسد. لذا عملاً پیروزی قاطع و سریع حاصل میشود. اصل غافلگیری هرقدر برای بازیگران دیگر مهم باشد، برای اسرائیل امری حیاتی است. عمق راهبردی محدود این رژیم به همراه مجموعهای از عوامل درهمتنیدهی جمعیتی، هویتی و اقتصادی باعث میشود تا اسرائیل، امکان نبردی طولانی را نداشته باشد. بر همین مبناست که نبرد محدود ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶، طولانیترین جنگ اسرائیل پس از نبرد ۱۹۴۸ با اعراب است.
با توجه به حیاتی بودن اصل غافلگیری برای ارتش رژیم صهیونیستی، کاملاً مشخص است که عملیات سپر شمالی نمیتواند نقطه قابل اتکائی برای نزدیک بودن حمله نظامی این رژیم به لبنان باشد. اگر اسرائیل درصدد چنین حملهای باشد، هیچگاه حساسیتهای حزبالله و سایر بازیگران مهم منطقهای و فرامنطقهای را اینگونه برنمیانگیزد. اکنون و بهواسطه آغاز این عملیات حفاری! حزبالله آمادهتر از هر زمان دیگری است و این، مخلِ اصل غافلگیری برای اسرائیل است. نشان به آن نشان که حزبالله طی روزهای اخیر، تصاویری شفاف از این عملیات منتشر کرده که به وضوح بیانگر رصد دقیق این عملیات است. اسرائیل هیچگاه ذیل چنین رصدی، دست به اقدام نظامی نخواهد زد مگر شرایط خاصی که بقای خود را در معرض خطر ببیند.
روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل: با استقرار دونالد ترامپ در کاخ سفید، اصطلاح «معامله قرن» به ادبیات سیاسی منطقه غرب آسیا و مشخصاً فلسطین اضافه شد. اگرچه هنوز تعریف جامع و مانعی از طرح معامله قرن در دسترس نیست، اما هدف غائی این طرح، پایان دادن به مسئلهی فلسطین است. یکی از موضوعات اساسی که در چارچوب این طرح بیانشده است، تقویت روند تطبیع یا همان عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی است. آنچه کوشنر – داماد ترامپ که از او بهعنوان مرد محوری طرح معامله قرن یاد میشود- در پی آن است، تحکیم پیوندهای اسرائیل با برخی دولتهای عربی است. نشانههای بسیاری وجود دارد که این روند روبهجلو است. با وجود برخی اختلافات در داخل رژیم صهیونیستی بر سر معامله قرن، وجه اشتراک عمدهی بازیگران رقیب در این رژیم، عادیسازی روابط با اعراب است. به همین دلیل، نتانیاهو چه با این طرح موافق باشد و چه نباشد، از فرصت به وجود آمده که ناشی از حمایتهای بیدریغ واشنگتن و البته شرایط خاص منطقهای است، بهره بسیار میبرد تا دستاوردی عظیم برای سیاست خارجی خود رقم بزند.
با توجه به حیاتی بودن اصل غافلگیری برای ارتش رژیم صهیونیستی، کاملاً مشخص است که عملیات سپر شمالی نمیتواند نقطه قابل اتکائی برای نزدیک بودن حمله نظامی این رژیم به لبنان باشد. اگر اسرائیل درصدد چنین حملهای باشد، هیچگاه حساسیتهای حزبالله و سایر بازیگران مهم منطقهای و فرامنطقهای را اینگونه برنمیانگیزد.
اما سؤال اساسی این است: آغاز جنگی جدید علیه حزبالله و حتی حماس و سایر گروههای مقاومت در غزه، روند عادیسازی را شدت میبخشد یا دچار محدودیت میسازد؟ واقعیت این است که با وجود اشتراک نظر نسبی میان نخبگان سیاسی و حکومتی رژیم صهیونیستی بر سر عادیسازی روابط با اعراب، این روند به همراه گزینه آغاز جنگی جدید، دارای اولویتهای متفاوتی برای آنها است. این اختلافنظر بهنوعی خود را در نبرد دو روزه حماس و اسرائیل در آذرماه ۱۳۹۷ نشان داد. نتانیاهو در حالی که برای شرکت در صدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول به فرانسه رفته بود، سفرخود را ناتمام گذاشت تا به امور این جنگ رسیدگی کند. او البته بهسرعت آتشبس را پذیرفت تا کوتاهترین جنگ اسرائیل با حماس رقم بخورد. همین اقدام او، انگارهی مناسبی است تا بهتوان نبود یک زمانبندی دقیق درباره جنگ را حدس زد؛ اگر اسرائیل بنای جنگ را داشت، چرا نتانیاهو باید آن را همزمان با سفر خود به پاریس آغاز میکرد و با این سرعت هم به آن خاتمه میداد؟ ماجرا زمانی جذابتر میشود که جنگطلبی لیبرمن، وزیر جنگ وقت این رژیم به آن افزوده شود. لیبرمن و نتانیاهو در خصوص نوع مواجهه با حماس در شرایط کنونی اختلافنظر دارند که شرح آن خارج از حوصله این مقاله است. اجمالاً به همین دلیل برخی معتقدند که لیبرمن، مرد اول اسرائیل در جنگ دو روزه بود و نه نتانیاهویی که در پاریس بود. نتانیاهو بنا به دلایلی از جمله آسیبزدنِ جنگی جدید بر روند عادیسازی روابط با اعراب، با جنگی تمام عیار علیه حماس مخالف است. چنین جنگی میتواند دوباره نفرت از اسرائیل را در اذهان و قلوب ملتهای عرب و مسلمان برجسته سازد و این یعنی مانعی اجتماعی بر سر دولتهای عربیِ خواهان روابط با اسرائیل.[۹] طبیعی است که این دولتها نیز ناچارند نسبت به حساسیتهای اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی، احتیاطهای ویژه داشته باشند.[۱۰] البته این قطعی است که وقتی خطوط قرمز امنیتی اسرائیل مورد خدشه قرار گیرد، نتانیاهو و لیبرمن – که در اعتراض به پذیرش آتشبس از سوی نتانیاهو استعفا داد- همنظر خواهند شد.
در مجموعه اینکه آغاز جنگی جدید از سوی اسرائیل، بیتوجهی به فرصت کمنظیری است که بهدلیل معادلات منطقهای و ویژگیهای رفتاری ساکنان کنونی کاخ سفید، نصیب نتانیاهو شده است و این، یعنی عملیات سپر شمالی بیشتر از اینکه مقدمه یا نشانهای از جنگی جدید باشد، یک سیاستورزی داخلی و حتی منطقهای از سوی نتانیاهو است.
لیبرمن و نتانیاهو در خصوص نوع مواجهه با حماس در شرایط کنونی اختلافنظر دارند که شرح آن خارج از حوصله این مقاله است. اجمالاً به همین دلیل برخی معتقدند که لیبرمن، مرد اول اسرائیل در جنگ دو روزه بود و نه نتانیاهویی که در پاریس بود.
جمعبندی
هرقدر سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی تلاش میکند با توئیتهای پیدرپی، لبنانیهای ساکن در مناطق جنوبی را از عملیات سپر شمالی بترساند، تصاویر بیشتری از آرامش آنها منتشر میشود و این در حالی است که گویا صهیونیستهای ساکن مناطق شمالی سرزمین اشغالی، از واکنش احتمالی حزبالله واهمه بیشتری دارند. بر همین اساس است خبرهایی در خصوص نقل مکان آنها منتشر شده است. شاید همین قیاس با احتساب برخی ملاحظات اجتماعی و روانشناختی، خود گویای این باشد که حداقل، سپر شمالی نمیتواند نشانهای از جنگ باشد. در هر صورت، این مقاله مدعی است به دو دلیل کلانتر، جنگی تمام عیار در کار نیست اگرچه ماجراجویی میتواند در دستور کار باشد؛ اسرائیل مبتنی بر اصل غافلگیری عمل میکند در حالی که سپر شمالی با این حجم بالا از هیاهوی رسانهای، جایی برای غافلگیری حزبالله باقی نخواهد گذاشت. دلیل دوم اما بر این مبنا سامان یافته است که جنگی جدید با ابعاد گسترده، به مصلحت اسرائیل نیست چرا که منجر به اختلال در روند عادیسازی روابط این رژیم با برخی دولتهای عربی میشود. با این وجود، تجربه نشان داده اسرائیل هرگاه احساس کند بقایش با خطری جدی روبروست، در چکاندن ماشه تردید نمیکند. البته این رفتاری عام برای بازیگران مختلف است. تفاوت اما آنجاست که به دلیل شرایط خاص و درک متمایز از بقا، اسرائیل خیلی زودتر از دیگران به این نقطه میرسد. در مجموع و با احتساب همهی این موارد، اکنون به نظر نمیرسد چنین تهدید وجودی با فوریت بالا، اسرائیل را تهدید کند. عملیات سپر شمالی هم اگرچه مدعی تخریب تونلهای حزبالله است اما بیشتر به یک مانور رسانهای برای اهداف داخلی و منطقهای نتانیاهو میماند تا مقدمه و نشانهی یک جنگ.
منابع
[۱] . سعید ساسانیان، «دستاوردهای نظامی حزبالله از بحران سوریه؛ ابعاد و پیامدها»، اندیشکده راهبردی تبیین، ۱۳۹۷، قابل بازیابی در؛
دستاوردهای نظامی حزبالله از بحران سوریه؛ ابعاد و پیامدها
[۲] . بهمن شمسی، «عملیات سپر شمالی رژیم صهیونیستی؛ اهداف پیدا و پنهان»، اندیشکده راهبردی تبیین، ۱۳۹۷، قابل بازیابی در؛
عملیات سپر شمال رژیم صهیونیستی؛ اهداف پیدا و پنهان
[۳] . خبرگزاری فارس، «نصرالله: اسرائیل حمله کند، به دفاع اکتفا نمیکنیم و وارد الجلیل میشویم»، ۱۳۹۱، قابل بازیابی در؛
https://www.farsnews.com/news/13910613001385
[۴] . المیادین، «حوار العام مع الأمین العام لحزب الله السید حسن نصر الله»، ۲۰۱۵، قابل بازیابی در؛
http://www.almayadeen.net/episodes/753657
[۵] . همان.
[۶] . واسی، حسن، «محللون عسکریون یؤکدون مواصله الاستعداد لحرب ثالثه مع لبنان»، المستقبل، ۲۰۱۶، قابل بازیابی در؛
http://www.almustaqbal.com/v4/Article.aspx?Type=NP&ArticleID=698307
[۷] . زارعی، محمد، مقابله اسراییل با طرحهای آزادسازی غلاف غزه و الجلیل. موسسه ندا، ۱۳۹۳، قابل بازیابی در؛
http://nedains.com/fa/news/309826
[۸] . جهانگیر کرمی، دکترین نظامی اسرائیل، موسسه مطالعات اندیشهسازان نور، ۱۳۸۶، ص ۱۰۱.
[۹] . دکتر عصام عبدالشافی که یکی از اخوانیهای مصری است که پس از کودتای جولای ۲۰۱۳ در ترکیه مستقر شده است، در نشستی در اندیشکده راهبردی تبیین در این خصوص اظهار داشت: «موضعگیریهای مردم، نخبگان و سیاستمداران مصری نسبت به حزب الله دو مرحله را پشت سر گذاشته است. اولین مرحله آن مربوط به قبل از سال ۲۰۱۱م است. تا آن زمان مردم مصر، حزبالله را نمادی از مقاومت میدانستند و اینکه سیدحسن نصرالله نیز رهبر این مقاومت است، چرا که آنها فکر میکردند که یک درگیری میان حزب الله و دشمن استراتژیک امت اسلامی یعنی رژیم صهیونیستی در جریان است. با این حال بعد از سال ۲۰۱۱م ، نگاه مردم مصر نسبت به حزب الله کاملا عکس شد، زیرا که حزب الله از نظام اسد در سوریه حمایت کرد… چنانچه در این میان درگیری میان حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی پیش بیاید، مطمئن باشید که مردم کشورهای عرب بلافاصله در پشت حزب الله قرار خواهند گرفت.»
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.