ترقی خواهان چگونه به سیاست خارجی آمریکا نگاه می کنند؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
یک تصور ناواقع بینانه و غلط در ایران رایج است که اگر امروز فردی به نام «برنی سندرز» یا «الیزابت وارن» به نمایندگی از جناح ترقی ­خواه حزب دموکرات به جای بایدن در کاخ سفید قرار گرفته بود؛ سیاست خارجی ایالات متحده دچار تحولات بنیادین در جهان و به خصوص خاورمیانه می شد.

 این تصور غلط عمدتا از عدم اشراف کامل بر خرده گفتمان­ های جریان ترقی­ خواه ناشی می شود و همچنین عدم تمایز میان ترقی ­خواهانی که عمدتا در واشنگتن و به خصوص مجلس سنا حضور دارند و ترقی­ خواهانی که خارج از واشنگتن هستند و به مثابه گروه ­های فکری و تا حدی ذی نفوذ عمل می کنند. در این خطای روشی رایج در ایران عمدتا بر روی کلمه progressive تمرکز و ماحصل این دسته از تحقیقات به یک اتاق فکر سرشناس ترقی­ خواه یعنی موسسه «کوئینسی جدید برای کشورداری مسئولانه» و یا پایگاه اینترنتی «پیروزی بدون جنگ»ختم می شود. اگر ملاک پژوهش ما این منابع باشند؛ نتیجه گیری روشن خواهد بود: یک دولت ترقی ­خواه در واشنگتن هوادار کاهش چشمگیر حضور ارتش ایالات متحده و تعدیل نیرو در سطح جهانی است. اما اگر «برنی سندرز» یا «الیزابت وارن» امروز سکان دار کاخ سفید بودند چنین اتفاقی رخ نمی داد؛ به عبارت بهتر نه بودجه نظامی آمریکا با کاهش شدید مواجه می شد؛ نه مداخلات نظامی به طور کامل پایان می یافت و نه حمایت از اسرائیل با کاهش قابل توجهی مواجه می شد. اما چرا؟

تمایزهای گفتمانی میان جناح های حزب دموکرات در حوزه سیاست داخلی کاملا روشن و مشخص است ولی وقتی به سراغ سیاست خارجی می رویم، ابهامات ودرهم آمیختگی شدیدی در درون این جناح ها به ویژه میان «خیلی ترقی­ خواهان» (برنی سندرز و الیزابت وارن) و جریان میانه مشاهده می شود. در واقع ترقی ­خواهان و جریان میانه حزب از یک همسانی در جهان بینی نسبت به مسائل بین المللی برخوردارند ولی در عین حال تمایزاتی میان آن­ها از حیث نگرش و روش قابل مشاهده است. بنابر این تشخیص تفاوت ها در این حوزه کاملا دشوار است. اما اشتراکات بنیادی میان آن­ها که باعث همسانی در جهان بینی می شود، چیست؟ هر دو جناح طرفدار سیاست خارجی هستند که منبعث از هنجارها و ارزش ها باشد. آنها می خواهند ایالات متحده در امور جهانی همچنان نقش رهبری داشته باشد، آنها خود را متعهد به حمایت از متحدین ایالات متحده می دانند (به ویژه ناتو و متحدین آسیایی) و در عین حال مبارزه با فساد و اقتدارگرایی در سطح جهان را در مرکز توجهات خود قرار می دهند.

ترقی­ خواهان به همان اندازه «مرکز گراها» در حزب دموکرات نسبت به روسیه و چین با الفاظ تند برخورد می کنند. شاید ترقی­ خواهان از ضرورت پایان دادن به جنگ­ های بی پایان سخن بگویند و خواستار عقب نشینی از خاورمیانه باشند، اما «مرکز گراها» نیز با این اهداف کاملا همراه هستند. ترقی­ خواهان همان قدر مساله تغییرات آب و هوایی را جدی می گیرند که جریان میانه؛ شاید تنها تفاوت در این زمینه اولویت بندی آنها باشد به طور مثال ترقی­ خواهان این مساله را مهمترین اولویت امنیت ملی کشور تشخیص می دهند اما مرکزگرایان تغییرات آب و هوایی را یکی از سه موضوع اصلی تلقی می کنند. در عین حال هر دو جناح به محیط زیست نیز اولویت می دهند و در عین حال هیچ یک از آنها نمی خواهند در ازای همکاری با چین امتیازات ژئوپلیتیک واگذار کنند. برخی کارشناسان تصور می­کنند ترقی­خواهان نسبت به تجارت و بازارهای جهانی بدبین هستند، اما مقالات و اظهارات «جنیفر هریس» و «جیک سالیوان» به نمایندگی از مرکز گرایان نشان می دهد که آنها نیز طرفدار چرخش از سیاست اقتصادی خارجی نئولیبرال به رویکردی مبتنی بر نقش بیشتر دولت در سرمایه گذاری و سیاست های صنعتی هستند و این سیاست هم اکنون در دولت بایدن در حال اجراست. (در زمینه اشتراک در جهان بینی «خیلی ترقی ­خواهان» و «مرکزگرایان» نگاه کنید به مقاله «توماس رایت» مدیر مرکز اروپا و آمریکای موسسه بروکینگز به تاریخ 19 فوریه 2020)

اما تفاوت ها در حوزه روش و نگرش به چه حوزه هایی مربوط می شوند:

  1. ترقی­ خواهان می خواهند بودجه نظامی تا 12 درصد کاهش پیدا کند که حدود یک چهارم از این کاهش از طریق پایان دادن به مداخلات نظامی در افغانستان، عراق و سوریه به دست می آید. اما استدلال آن­ها در این زمینه این است که با این کاهش 12 درصدی، بودجه لازم برای یک برنامه بلند پروازانه داخلی فراهم می شود (چون ممکن است برنامه ریزی برای مالیات بر درآمد و ثروت در کنگره یا توسط دیوان عالی متوقف شود) البته مرکزگرایان نیز از کاهش بودجه نظامی دفاع می کنند اما به دنبال روش صحیح برای این کار می گردند؛ یعنی از طریق مدرنیزاسیون و اصلاحات ممکن در بخش دفاعی. اگر در این حوزه ترقی­خواهان از بودجه کافی نظامی یا بسندگی، دفاع می کنند؛ مرکزگرایان طرفدار بودجه اثربخش و بهینه هستند. مرکزگرایان مفهوم بسندگی در بودجه نظامی را مبهم و ناکافی می­دانند، به ویژه هنگامی که رقابت با چین در فناوری های جدید را در نظر بگیریم؛ چرا که معتقدند ایالات متحده باید همیشه برتری قابل توجه خود را نسبت به رقبا حفظ کند.
  2. مرکزگرایان در مناطقی همچون عراق و سوریه اعتقاد به حضور متوسط نظامی برای مقابله با گروه­ های تروریستی و شبه نظامیان طرفدار ایران دارند. آنها همچنین بر استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه شبکه های تروریستی تاکید می ورزند و حتی تمایل دارند از تهدید به زور در مذاکرات با ایران یا کره شمالی سخن بگویند. اما ترقی­خواهان استدلال می کنند که ایالات متحده باید به جنگ در سایه علیه شبکه های تروریستی پایان دهد و با همکاری عمیق و سازمان یافته با متحدان، مبارزه با این گروه ها را بیشتر تحت لوای اجبار به زور از طریق ساز و کارهای حقوقی و مشروع به سرانجام برساند. درعین حال در صورت نیاز به حملات در موارد خاص، رئیس جمهور باید با کنگره مشورت کرده و از قوه قانونگذاری مجوز لازم را اخذ کند. در مورد ایران و کره شمالی تفاوت هایی میان «خیلی ترقی­ خواهان» دیده می شود؛ به طور مثال «برنی سندرز» تهدید به زور را از میز مذاکره برمی دارد (او تهدید نظامی نمی کند مگر اینکه کشوری مستقیماً ایالات متحده را تهدید کند) اما «الیزابت وارن» آن را به عنوان آخرین گزینه در نظر می گیرد.

  1. در حوزه مسائل ژئوپلیتیک تفاوت ها اساسی تر می شود. «خیلی ترقی­خواهان» به طور کلی از بحث در مورد رقابت امنیتی با روسیه و چین اجتناب می کنند و بیشتر بر رقابت در حوزه های اقتصادی و سیاسی متمرکز می شوند، از جمله مبارزه با اطلاعات نادرست، فساد و فرسایش هنجارهای لیبرال. (با این همه نگاه کنید به مقالات «اوری فریدمن» از شورای آتلانتیک و برخی اظهارات «مت دوس»، مشاور سیاست خارجی سندرز در این زمینه که سندرز طرفدار خروج ایالات متحده از خاورمیانه است ولی معتقد است که آمریکا باید حضور خود را در اروپا و آسیا حفظ کند. اما در مقالات متعدد دیگر بر این مساله تاکید شده است که سندرز برای رقابت با چین و روسیه به ابزارهای غیر نظامی اعتماد دارد) مرکزگرایان نیز با همه این موارد موافق هستند اما تأکید بیشتری بر حفظ توازن قدرت در آسیا و اروپا دارند، از جمله تعمیق همکاری های امنیتی با متحدان خود مانند فرانسه، انگلستان، ژاپن و استرالیا. مرکزگرایان ریسک بیشتری در جلوگیری از توسعه طلبی دریایی چین به جان می خرند، در حالی که «خیلی ترقی­خواهان» از چنین ریسکی گریزان هستند یا کمتر در این حوزه ریسک می کنند.

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟