این تصور غلط عمدتا از عدم اشراف کامل بر خرده گفتمان های جریان ترقی خواه ناشی می شود و همچنین عدم تمایز میان ترقی خواهانی که عمدتا در واشنگتن و به خصوص مجلس سنا حضور دارند و ترقی خواهانی که خارج از واشنگتن هستند و به مثابه گروه های فکری و تا حدی ذی نفوذ عمل می کنند. در این خطای روشی رایج در ایران عمدتا بر روی کلمه progressive تمرکز و ماحصل این دسته از تحقیقات به یک اتاق فکر سرشناس ترقی خواه یعنی موسسه «کوئینسی جدید برای کشورداری مسئولانه» و یا پایگاه اینترنتی «پیروزی بدون جنگ»ختم می شود. اگر ملاک پژوهش ما این منابع باشند؛ نتیجه گیری روشن خواهد بود: یک دولت ترقی خواه در واشنگتن هوادار کاهش چشمگیر حضور ارتش ایالات متحده و تعدیل نیرو در سطح جهانی است. اما اگر «برنی سندرز» یا «الیزابت وارن» امروز سکان دار کاخ سفید بودند چنین اتفاقی رخ نمی داد؛ به عبارت بهتر نه بودجه نظامی آمریکا با کاهش شدید مواجه می شد؛ نه مداخلات نظامی به طور کامل پایان می یافت و نه حمایت از اسرائیل با کاهش قابل توجهی مواجه می شد. اما چرا؟
تمایزهای گفتمانی میان جناح های حزب دموکرات در حوزه سیاست داخلی کاملا روشن و مشخص است ولی وقتی به سراغ سیاست خارجی می رویم، ابهامات ودرهم آمیختگی شدیدی در درون این جناح ها به ویژه میان «خیلی ترقی خواهان» (برنی سندرز و الیزابت وارن) و جریان میانه مشاهده می شود. در واقع ترقی خواهان و جریان میانه حزب از یک همسانی در جهان بینی نسبت به مسائل بین المللی برخوردارند ولی در عین حال تمایزاتی میان آنها از حیث نگرش و روش قابل مشاهده است. بنابر این تشخیص تفاوت ها در این حوزه کاملا دشوار است. اما اشتراکات بنیادی میان آنها که باعث همسانی در جهان بینی می شود، چیست؟ هر دو جناح طرفدار سیاست خارجی هستند که منبعث از هنجارها و ارزش ها باشد. آنها می خواهند ایالات متحده در امور جهانی همچنان نقش رهبری داشته باشد، آنها خود را متعهد به حمایت از متحدین ایالات متحده می دانند (به ویژه ناتو و متحدین آسیایی) و در عین حال مبارزه با فساد و اقتدارگرایی در سطح جهان را در مرکز توجهات خود قرار می دهند.
ترقی خواهان به همان اندازه «مرکز گراها» در حزب دموکرات نسبت به روسیه و چین با الفاظ تند برخورد می کنند. شاید ترقی خواهان از ضرورت پایان دادن به جنگ های بی پایان سخن بگویند و خواستار عقب نشینی از خاورمیانه باشند، اما «مرکز گراها» نیز با این اهداف کاملا همراه هستند. ترقی خواهان همان قدر مساله تغییرات آب و هوایی را جدی می گیرند که جریان میانه؛ شاید تنها تفاوت در این زمینه اولویت بندی آنها باشد به طور مثال ترقی خواهان این مساله را مهمترین اولویت امنیت ملی کشور تشخیص می دهند اما مرکزگرایان تغییرات آب و هوایی را یکی از سه موضوع اصلی تلقی می کنند. در عین حال هر دو جناح به محیط زیست نیز اولویت می دهند و در عین حال هیچ یک از آنها نمی خواهند در ازای همکاری با چین امتیازات ژئوپلیتیک واگذار کنند. برخی کارشناسان تصور میکنند ترقیخواهان نسبت به تجارت و بازارهای جهانی بدبین هستند، اما مقالات و اظهارات «جنیفر هریس» و «جیک سالیوان» به نمایندگی از مرکز گرایان نشان می دهد که آنها نیز طرفدار چرخش از سیاست اقتصادی خارجی نئولیبرال به رویکردی مبتنی بر نقش بیشتر دولت در سرمایه گذاری و سیاست های صنعتی هستند و این سیاست هم اکنون در دولت بایدن در حال اجراست. (در زمینه اشتراک در جهان بینی «خیلی ترقی خواهان» و «مرکزگرایان» نگاه کنید به مقاله «توماس رایت» مدیر مرکز اروپا و آمریکای موسسه بروکینگز به تاریخ 19 فوریه 2020)
اما تفاوت ها در حوزه روش و نگرش به چه حوزه هایی مربوط می شوند:
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.