بسیاری از گروههای آنها (طالبان) اکنون سنتها و عرف قبیلهای را بدون احکام شرعی در مناطقی که مدعی سلطه بر آنها هستند، اجرا میکنند. دین آنها “ملا” است، همه ملایان نه فقط ملا عمر، ملا هر چه را از حرام حلال بداند، حلالش میپندارند و هر چه را از حلال حرام بداند، حرامش میدانند. آنها قرآن و سنت را فقط برای تبرک جستن میخواهند»
گزارههای پیشگفته از کتابچه “فاضحه الشام وکسر الأصنام” است که مجله “دابق” داعش چند سال پیش درباره تکفیر طالبان منتشر کرد. کتابچه 28 صفحه است و چند پیوست تحت عنوان “گمراهیهای طالبان” دارد. نویسنده داعشی کتابچه بعد از کافر دانستن طالبان، مکتب فکری “دیوبندی” را که طالبان متعلق به آن است، “فرقه ضاله” و در پیوستها نیز سیاست خارجی اعلامی آن را غیر اسلامی میداند.
با خروج نیروهای آمریکایی، فرو ریختن برق آسای نظم جایگزین پس از جنگ 2001 و تبدیل شدن طالبان به قدرت حاکم مسلط در افغانستان به نظر میرسد که داعش مهمترین چالش امنیتی فراروی قدرت طالبان، تثبیت آن و در کل افغانستان در آینده است. این در حالی است که فعلا خبری از شکلگیری هستههای مقاومتی علیه حکومت طالبان نیست و پنجشیر نیز به دلایل متعدد داخلی و خارجی از جمله فقدان پشتیبانی منطقهای چون سالهای پیش از 2001، دیگر آن موقعیت و ابهت دهه نود را ندارد و در صورت ورود به جنگ با طالبان دور از انتظار است توفیقی به دست آورد.
نمود برجسته داعش و افزایش احتمالی عملیاتهای آن در افغانستان میتواند اولویتهای نیروهای سیاسی و مردمی مخالفِ طالبان، و همچنین اولویت کشورهای منطقه و جهان در ارتباط با وضعیت نوین پس از بازگشت طالبان به قدرت را دستخوش تغییر کند. بالاخره چه طرفهای داخلی مخالف طالبان و چه طرفهای منطقهای و بینالمللی، وقتی خود را ناگزیر از انتخاب میان “بد و بدتر” بدانند، روشن است که کدامیک را انتخاب خواهند کرد.
این تغییر اولویتها جدا از آن که مفروض آن نوعی همکاری “حتمی” با طالبان برای مقابله با دشمن داعشی مشترک است و این میتواند رفته رفته تثبیت قدرت، مقبولیت و مشروعیتی در سطح منطقه و جهان را برای طالبان به ارمغان بیاورد، اما در عین حال، چالش داعش در صورت استمرار تهدیدی جدی برای حکومت طالبان نیز هست.
بله! طالبان بنا به گفته منابع اطلاعاتی غربی تنها نیروی چریکی افغانی است که توان مقابله با داعش را دارد، اما توان رزمی و چریکی شاید سدی مهم فراروی حملات زمینی داعش باشد، ولی به تنهایی قادر به توقف عملیاتهای انتحاری نیروهای آن نیست، بلکه جدا از آن، پیوست اطلاعاتی امنیتی نیز نقشی تعیین کنندهای دارد که حکومت طالبان چندان بهرهمند از آن نیست.
هر چند آمریکا بر همکاری با طالبان برای مقابله با داعش تاکید کرده، اما بعید است که اطلاعات امنیتی لازم را در اختیار آن قرار دهد. با خروج نیروهای آمریکایی و نبود منافع عینی در افغانستان، واشنگتن انگیزه کافی برای این کار ندارد. هر چند شاید نگرانی از روی آوردن طالبان به ایران و حتی چین و روسیه به آمریکا انگیزه لازم بدهد، اما گسترش داعش در افغانستان فی نفسه احتمالا یک هدف امنیتی مطلوب در تقابلهای ژئوپلیتیک باشد و همین در نقش یک مانع برای همکاری جدی با طالبان در مقابله با آن عمل کند؛ هر چند آمریکا احتمالا برای مواجهه با انتقادات فزاینده داخلی به حملاتی هوایی علیه داعش دست زند.
ناگفته نماند که زمان وقوع انفجارها در حد خود پرسشبرانگیز و معنادار است و احتمالا اجرای آنها صرفا معطوف به خلا امنیتی حاصله نباشد، بلکه از اهداف مهم میتواند بالا بردن هزینه داخلی این خروج در آمریکا برای بایدن نیز باشد و از این منظر هم میتوان به اهداف زمانی و مکانی انفجارهای اخیر کابل نگریست.
همچنین ناظرانِ آشنا به فضای فکری جریانهای سلفیت جهادی از جمله داعش نیک میدانند که تبلیغات این گروه علیه طالبان تا چه اندازه فریبنده است و میتواند روی بخشی از نیروهای آن تاثیرگذار باشد. با فوت ملا عمر که حافظ انسجام درونی گروه متبوعش بود، گرایش به سلفیت جهادی در میان بخشی از رهبران و بدنه طالبان قوت گرفت. حال، در صورت پافشاری رهبری طالبان بر رویکرد اعلامی متفاوت از گذشته که در حد گفتار هم، خوشایند بخشی از بدنه گروه نیست، احتمال ریزش بیشتر در میان نیروهای آن بالا است. این چنین است که طالبان در برابر انتخاب دشواری است، میان تن دادن به الزامات منطقهای و بینالملی برای مشروعیتزایی از رهگذر کاربست حکمرانی متفاوت از گذشته و مقتضیات حفظ انسجام درونی با همان رویکرد پیشین خود در کشورداری
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.