عربستان سعودی در نقطه عطف جابه‌جایی قدرت

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
عربستان سعودی در نقطه عطف جابه‌جایی قدرت
غیبت طولانی مدت پادشاه عربستان سعودی از عرصه سیاسی در کنار زمزمه های بیماری و کهولت سن، گمانه زنی های انتقال قدرت از پادشاه به ولیعهد عربستان را مجددا به عرصه رسانه ­ها کشانیده است.

درآمد

طبق برخی اخبار هم ‌اکنون هماهنگی‌ها با دربار سلطنتی از طریق دفتر محمد بن سلمان انجام می‌شود. پذیرش مهمانان خارجی، دیدار با سران و شخصیت ها، برگزاری نشت ها و اجلاسیه ها و سفرهای خارجی در طول نزدیک به دو سال اخیر توسط بن سلمان صورت گرفته است.

این مسئله باعث طرح چند پرسش کلیدی شده است. آیا عربستان به لحظه نقل و انتقال قدرت نزدیک شده است؟ فرآیند انتقال با چه مکانیسم ها و در چه بستری صورت می­گیرد؟ تا چه حد مخالفت های داخلی میان شاهزادگان صورت واقعی دارد؟ نقش آمریکای بایدن در روند جانشینی عربستان تا چه حد تاثیرگذار است؟

ابعاد

با وجود اینکه انتظار می‌رفت ملک سلمان در نشست سران شورای همکاری شرکت کند؛ اما این اتفاق صورت نگرفت، در نتیجه زمزمه های انتقال قدرت مجددا به فضای رسانه ای بازگشته است. همه‌گیری کرونا و ترس از سلامتی پادشاه 85 ساله عربستان به پسر جوان 36 ساله او اجازه داد تا مسئولیت جلسات و پذیرایی‌های عمومی را بر عهده بگیرد.

آخرین مقام خارجی که ملک سلمان در پایتخت ملاقات کرد، دومینیک راب، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا در مارس 2020 بود، دیدار او با هیثم بن طارق سلطان عمان در ژوئیه 2020 در شهر نئوم استان تبوک صورت گرفت و آخرین سفر خارجی سلمان به سلطنت عمان برای تسلیت درگذشت سلطان قابوس در ژانویه 2020 بود.

مسئله جانشینی در عربستان در طول یک دهه گذشته که با مرگ و میر دو ولیعهد یعنی سلطان بن عبدالعزیز و نایف بن عبدالعزیز و یک پادشاه ملک عبدالله بن عبدالعزیز و مرگ بسیاری از برادران پادشاه از جمله طلال، ترکی الثانی، متعب، مشعل و عبدالرحمن همراه شد، موجبات فرسایش ساختار هرم قدرت در عربستان را فراهم آورد.

از سال 2015 با انتصاب محمد بن نایف و سپس در سال 2017 با انتصاب محمد بن سلمان از نسل سوم شاهزادگان سعودی بعنوان ولیعهد، تلاش بر این شد تا این مسئله بتواند ضمن تقلیل دادن هزینه های چرخه پرتکرار مرگ و میرها که می توانست با توجه به سنت انتقال قدرت در دوره های گذشته موجبات اعتراض، کدورت و حتی درگیری را فراهم کند، تحرک و جوان سازی را به راس هرم قدرت در عربستان با قرار دادن یک شاهزاده جوان در پست ولیعهد و سپس پادشاه را بازگرداند. بویژه که 5 برادر باقی مانده پادشاه مانند شاهزاده احمد، مقرن، عبدالاله، ممدوح و مشهور عملا به دلایل مختلف از جمله تطمیع، خرید وفاداری، چشم پوشی از قدرت، کهولت سن، فقدان تجربه سیاسی و مسئله مهم مقبولیت عملا از این چرخه حذف شده اند.

از اینرو در میان شاهزادگان نسل سوم تنها شاهزاده ای بخت رسیدن به قدرت داشت که یا فرزند پادشاه باشد و یا از جناح هفت سدیری باشد که هر دو این مسئله در کنار روابط ویژه ملک سلمان با محمد در طول دوران امارت بر شهر ریاض و بعدها دفتر ولیعهدی موجبات قرار گرفتن او در این پست را فراهم آورد.

در چنین شرایطی بن سلمان عملا رهبر واقعی عربستان سعودی از 2017 به بعد در قالب پادشاه بی تاج و تخت بوده است.

      محمد بن سلمان در اواسط ژوئن 2017 جای محمد بن نایف را در مسند ولایتعهدی گرفت.

4 پرسش کلیدی

آیا عربستان به لحظه نقل و انتقال قدرت نزدیک شده است؟

غیبت طولانی مدت پادشاه از عرصه سیاسی و برخی تدارکات دربار برای قرار دادن بیشتر مسئولیت ها در اختیار ولیعهد، گمانه زنی ها مبنی بر زمان انتقال قدرت از ملک سلمان به محمد بن سلمان را به موضوع اخبار و تحلیل های رسانه ای تبدیل کرده است. اینکه چنین وضعیتی آیا الزاما به معنای زمان نزدیک بودن چنین رخدادی است یا صرفا تحلیل رسانه ای بخصوص از سوی برخی چهره ها همچون مجتهد است، همچنان مبهم است.

برخی تحلیلگران نزدیک به دربار سعودی همچون علی الشهابی نیز در توییتر به نقل از «منابع موثق» نوشت: «پادشاه در سلامت کامل است، اما چون عادت دارد که هنگام حضور در نشست ها و اجلاسیه ها به گرمی از مهمانان استقبال کند، دست دهد و روبوسی کند، مراقبت ها و ممنوعیت های بیشتر برای ایمن نگه داشتن او از مردم صورت گرفته است.» بنابراین می توان با قاطعیت بیشتری گفت عربستان در مسیر انتقال قدرت قرار گرفته است، اما موعد زمانی آن مشخص نیست و می تواند در یک بازه زمانی کوتاه مدت صورت گیرد.

فرآیند انتقال با چه مکانیسم ها و در چه بستری صورت می گیرد؟

بنظر می رسد فرضیه محتملتر این باشد که سلمان و محمد بر مبنای تجربیات انتقال پرهزینه قدرت در دوره های گذشته و بویژه ناظر بر حساسیت های انتقال در شرایط کنونی که حمایت حداقل ضمنی آمریکا را با خود ندارد، تصمیم به «انتقال تدریجی و واگذاری مرحله ای اختیارات» گرفته اند تا در زمانی که پادشاه در قید حیات است، هزینه های نقل و انتقال قدرت تا حد زیادی کاهش پیدا کند.

در واقع ایده ی حاکم واقعی بودن ولیعهد، ملاقات با روسای جمهور خارجی و ریاست بر اجلاس‌ها، پیش از آن زمانی رخ داد که پادشاهان سعودی به دلیل بیماری و کهولت سن توسط ولیعهدهایی اداره می‌شدند که از سلامتی مناسب برخوردار بودند. در این چارچوب محمد بن سلمان از طول عمر پادشاه منتفع شد و حضور مستمر ملک با واگذاری اختیارات به ولیعهد زمینه های اقتدار سنتی را برای او در دربار فراهم کرد.

تا چه حد مخالفت های داخلی میان شاهزادگان صورت واقعی دارد؟

مسئله مخالفت ها، اعتراضات، کدورت ها و حتی درگیری و کودتا مسئله ای مسبوق به سابقه در فرآیند جانشینی در عربستان در طول دوره های گذشته بوده است. اما با میل قدرت به تمرکز بیشتر میان برخی برادران سدیری و در دوره سلمان نهادینه شدن قدرت در خانواده ملک سلمان بنظر می رسد تا حد بسیار زیادی از حجم مخالفت ها کاسته شده و بر مبنای تجربیات سابق، از مدت ها قبل هسته های شکل گیری اعتراضات با ابزارهای مختلف مدیریت شده است.

در همین خصوص حسین ایبیش، محقق ارشد مؤسسه کشورهای عربی خلیج فارس معتقد است: «هیچ منبع قطعی مخالفت مؤثر در داخل یا خارج از خانواده سلطنتی برای این روند وجود ندارد.

از سوی دیگر محمد بن سلمان بسیاری از شاهزادگان نسل سوم و چهارم را در سمت های مختلف قرار داده است. مثلا فرزندان بندر بن سلطان رئیس سابق سازمان استخبارات عربستان بعنوان سفیر در واشنگتن و لندن انتخاب شدند، برادر و برادرزاده محمد بن نایف در پست های امیر استان شرقی و وزیر کشور مشغول به کار هستند، عبدالله فرزند خالد بن سلطان معاون سابق وزیر دفاع، نماینده عربستان در آژانس انرژی اتمی است، ترکی فرزند محمد بن فهد امیر سابق استان شرقی وزیر دولت است و بسیاری دیگر از شاهزادگان که در پست های امارتی و وزارتی قرار دارند و یا در بخش خصوصی مشغول فعالیت های مختلف هستند. عملا همان روند پادشاهی اجماعی در جریان است اما با محوریت بن سلمان و میزان وفاداری به او.

جوزف بایدن، رئیس جمهور دموکرات آمریکا از منتقدان اصلی سیاست بن سلمان به حساب می آید.

نقش آمریکای بایدن در روند جانشینی عربستان تا چه حد تاثیرگذار است؟

نقش ایالات متحده در روند جانشینی در عربستان، همواره موضوع اختلاف برانگیزی بوده است. فارغ از این اختلافات، اما باید گفت نقش آمریکا بیشتر کاتالیزور بوده و عمدتا به شکل غیرمستقیم اعمال شده است. در مقطع کنونی نقش متغیر بایدن در فضای از دست رفتن حمایت های ترامپ از شخص محمد بن سلمان خودنمایی می کند. بویژه با توجه به موضوع قتل خاشقجی و رفتارهای تهاجمی ولیعهد در چارچوب بازبینی رابطه واشنگتن و ریاض که دموکرات ها وعده آن را داده بودند.

اما سفر مکرون به ریاض موجبات دلگرمی برای ولیعهد شده و با ورود جدی ریاض به فاز تنش زدایی منطقه ای، بن سلمان به دنبال مدیریت تنش ها و فراهم کردن فضای ثبات سیاسی برای انتقال قدرت است.

از اینرو بعید است که آمریکایی ها بخواهند در این روند اختلال ایجاد کنند و با مطرح کردن محمد بن نایف که به لحاظ جسمی در شرایط خوبی قرار ندارد، روابط دوجانبه با عربستان را به موضوع چالش بر سر انتخاب پادشاه جدید تبدیل کنند. بویژه این ارزیابی از سوی نهادهای اطلاعاتی آمریکا وجود دارد که با محمد بن سلمان در قامت پادشاه بهتر می توان در خصوص موضوعات روابط دوجانبه رایزنی کرد و احیانا به توافقات بهتری رسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟