در نتیجه، ایران [در صورت اراده] اکنون ظرفیت تولید مواد شکافت پذیر کافی برای بمب هسته ای را در کمتر از یک ماه دارد – در مقایسه با تقریباً یک سالی که قبل از خروج ایالات متحده از توافق هسته ای در سال 2018 به این کار نیاز داشت.رهبران ایران و دولت جو بایدن ، هر دو میگویند که میخواهند به توافق ۲۰۱۵ بازگردند، اما طرفها در مورد اینکه کدام گامهای هستهای یا رفع تحریمها باید در اولویت قرار گیرند و این اقدامات چقدر گسترده باشد، فاصله زیادی دارند. هر روز که مذاکرات بدون حصول توافق به طول می انجامد، سانتریفیوژهای ایران به چرخش ادامه می دهند. در اواخر دسامبر، دولتهای اروپایی هشدار دادند که «هفتهها، نه ماهها» باقی مانده تا بازگرداندن توافق قدیمی دیگر امکانپذیر نباشد.
حقیقت سخت این است که ایالات متحده اکنون گزینه های کمی برای مهار برنامه هسته ای ایران دارد. این وضعیت میتواند در شرایط وضعیت بدون توافق باقی بماند و به ایران اجازه دهد در حالی که تحت تحریمها است، به نزدیکتر شدن به آستانه هستهای ادامه دهد. همانطور که تیم بایدن پیشنهاد کرده است، می تواند بازگشت به توافق 2015 را دنبال و سپس تلاش کند ایران را با یک پیمان “طولانی تر و قوی تر” همراه کند. میتواند برای معاملات مختلف دیگر، یا کم و بیش سختگیرانهتر از قرارداد 2015، تلاش کند. یا میتواند با حمله نظامی [ادعایی] زیرساختهای هستهای ایران را تخریب کند که احتمالاً پیشرفت تهران را به سمت آستانه چند سال عقب میاندازد، اما تقریباً به طور قطع باعث تحریک تلافیجویانه و احتمالاً شتابان به سمت خط پایان هستهای میشود.
از بین این گزینه ها، بازگشت به قرارداد 2015 کمترین گزینه بد است. این امر ایران را از آستانه هستهای عقب خواهد برد و امیدواری اندکی برای گفتگوهای بیشتر در مورد مسائل سختی مانند برنامه موشکی ایران و متحدان این کشور در سراسر خاورمیانه ایجاد میکند. خطرات بسیار کمتری نسبت به تلاش برای عقب انداختن برنامه ایران با حمله نظامی به همراه خواهد داشت و احتمالاً زمان بیشتری را میخرد. اما دستاوردهای ایران در دانش هستهای غیرقابل برگشت است، به این معنی که توافق قدیمی مانند قبل از پاره کردن آن توسط ترامپ، سد چندان محکمی در برابر پیشروی هستهای نخواهد بود و موافقت تهران برای تقویت توافق در طول زمان دشوار خواهد بود.
انگیزههای هسته ای
تا سال 2015، ایران بر غنیسازی اورانیوم با سانتریفیوژ تسلط یافت، هزاران سانتریفیوژ نسل اول نصب کرد، شروع به آزمایش سانتریفیوژهای پیشرفتهتر کرد که میتوانستند اورانیوم را حتی سریعتر غنیسازی کنند و مقادیر قابل توجهی اورانیوم با غنای پایین را ذخیره کرد. غنیسازی اورانیوم یک فرآیند تصاعدی است.به عبارت دیگر، ذخایر انبوه اورانیوم با غنای پایین ایران به این معنی بود که دو سوم راه برای تولید اورانیوم با غنای بالا برای تولید بمب [در صورت اراده] طی کرده است؛ فرآیندی که مقامات آمریکایی علناً تخمین زدند ایران میتوانست ظرف سه ماه به پایان برساند.توافق هسته ای 2015 همه اینها را تغییر داد. در ازای رفع تحریمها، ایران موافقت کرد که برنامه هستهای خود را محدود کند، بیش از دو سوم سانتریفیوژهای خود را برداشت و 98 درصد اورانیوم غنیشده خود را دفع کرد، در هسته رآکتور اراک سیمان ریخت و مجموعه گسترده ای از اقدامات راستی آزمایی را پذیرفت.
این محدودیتها بهمنظور طولانیکردن جدول زمانی ایران برای رسیدن به آستانه هستهای به حدود یک سال طراحی شدهاند – زمان کافی برای جامعه بینالمللی برای شناسایی چنین تلاش [ادعایی] و اقدام بالقوه برای توقف آن. اما توافق هستهای یک مصالحه بود و محدودیتهای غنیسازی آن حاوی «بندهای غروب آفتاب» بود که طی 10 تا 15 سال منقضی میشد. مفاد بازرسی آن، اگرچه بیسابقه بود، اما به دور از معنای «هر زمان، هر مکان» بود و ایران را ملزم به شفافیت در تمام فعالیت های هسته ای گذشته خود نکرد. علاوه بر این، لغو تحریمها و لغو مسدود کردن داراییها پول بیشتری در اختیار ایران قرار داد و منجر به تقویت نفوذ تهران در خاورمیانه یا پیشبرد برنامه موشکی ایران شد که هیچ یک از آنها تحت پوشش توافق قرار نگرفت. طرفداران این پیمان آن را «یک کف، نه سقف» میدانستند و امیدوار بودند که مزایای همکاری و افزایش یکپارچگی اقتصادی با غرب، معاملات بیشتر و در نهایت یک رابطه متفاوت با ایران را ممکن کند.البته هیچ کدام از اینها اتفاق نیفتاد. ترامپ در سال 2018 ایالات متحده را از این توافق خارج کرد و تحریمهای شدیدی را علیه ایران اعمال کرد که شرکتهای سراسر جهان در صورتی که نمیخواستند از بازار و سیستم مالی ایالات متحده طرد شوند، مجبور به تبعیت از آن شدند. ارزش پول ایران نزول کرد، تورم و بیکاری افزایش یافت. نکته قابل توجه این است که ایران به مدت یک سال پس از خروج ایالات متحده از توافق، به تبعیت از مفاد توافق ادامه داد و مطمئن شد که قصور عدول از این توافق به طور قاطع متوجه واشنگتن خواهد شد. اما پس از آن شروع به عبور از محدودیتهای توافق کرد و به تدریج از محدودیتهای غنیسازی فراتر رفت تا اینکه در ژانویه 2020 سرانجام اعلام کرد که برنامه غنیسازی اش دیگر به هیچ وجه تحت محدودیت توافق نخواهد بود.
سراشیبی تند هسته ای
امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به آستانه نزدیک شده است. آخرین گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی که در نوامبر 2021 منتشر شد، نشان میدهد که ایران از محدودیتهای توافق 2015 بسیار فراتر رفته است. کارشناسان ایرانی در حال تولید فلز اورانیوم هستند و تجربیات ارزشمندی را در زمینههای فنی هستهای کسب میکنند. ایران همچنین از محدودیت 3.67 درصدی غنیسازی تعیینشده در قرارداد 2015 عبور کرده است و اکنون در حال غنیسازی اورانیوم تا 60 درصد است که یک نقطه پرش آسان برای تولید اورانیوم غنیشده 90 درصدی که برای سطح تسلیحات است، فاصله دارد. در همین حال، ذخایر اورانیوم غنی شده ایران به بیش از هفت برابر حد مجاز طبق مفاد توافق سال 2015 افزایش یافته است و این کشور به اندازه کافی اورانیوم 20 و 60 درصدی غنی شده دارد تا بتواند به سرعت اورانیوم غنی شده با غلظت ۹۰ درصد تولید کند و علیرغم اقدام خرابکارانه در ماه آوریل در بزرگترین تاسیسات غنیسازی ایران که بطور گسترده به اسرائیل نسبت داده میشود، تهران سانتریفیوژهای بیشتری را نسبت به توافق سال 2015 وارد چرخه کرده -از جمله صدها سانتریفیوژ پیشرفته- و دستگاههای پیشرفتهتری را آزمایش میکند.
ترکیب ذخایر اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای پیشرفته ایران را قادر میسازد تا در صورت پیشروی با سرعت کنونی، مواد کافی که [در صورت اراده] برای تولید یک بمب لازم است را در یک ماه آینده تولید کند؛ بازه زمانی که با رشد ذخایر اورانیوم 60 درصدی تهران به کاهش خود ادامه خواهد داد. چند ماه دیگر پس از گریز اول، ایران میتواند مواد کافی برای بمب دوم و سپس سوم و چهارم را در اختیار داشته باشد. در عین حال، ایران نظارت اضافی توافق شده در توافق سال 2015 را کنار گذاشته و از ارائه پاسخ در مورد منشأ ذرات اورانیوم با منشاءانسانی که بازرسان [مدعیاند]در چندین سایت اعلام نشده پیدا کردهاند، سر باز میزند (اگرچه همچنان اجازه بازرسی از هسته های اعلام شده از امکانات خود را داده است).
بازگشت به توافق 2015 میتواند برخی از پیشرفتهای هستهای ایران را کاهشدهد؛ خروج ذخایر اورانیوم غنیشده اضافی، کاهش غنیسازی به 3.67 درصد و آفلاین کردن سانتریفیوژهای پیشرفته. اما دانشی که ایران به دست آورده است را نمی توان پاک کرد. ایران روز به روز در مورد تولید فلز اورانیوم، بهرهبرداری و ساخت سانتریفیوژهای با کارایی بالاتر، مدیریت اورانیوم بسیار غنیشده بدون ایجاد واکنشهای زنجیرهای تصادفی و ناامید کردن بازرسان بینالمللی بدون برانگیختن واکنش جدی، بینش بیشتری به دست میآورد.
با این حال، تولید اورانیوم غنی شده کافی برای یک سلاح هسته ای با ساخت یک سلاح هسته ای یکسان نیست. برای ساختن یک سلاح، ایران باید کارهای زیاد دیگری انجام دهد.ماموران اطلاعاتی اسراییل خوشبین هستند و تخمین می زنند که حتی زمانی که ایران به اندازه کافی اورانیوم غنی شده تولید کند، [در صورت تصمیم] بین یک سال و نیم تا دو سال برای ساخت بمب [ادعایی] زمان نیاز دارد. این احتمالاً در جایگاه مناسبی است، مگر اینکه ایران امکانات سری ناشناختهای داشته باشد. اما زمانی که ایران به اندازه کافی اورانیوم با غنای بالا تولید کرد، اگر بخواهد میتواند این مواد را پنهان کند و پیدا کردن و مختل کردن برنامههای بعدی را بسیار دشوار کند. (این ادعا در حالی مطرح میشود که حتی اکنون نیز حجم و غلظت اورانیوم غنیشده در تأسیسات ایران توسط آژانس اندازهگیری میشود).
انتخاب های سخت
پیشرفت سریع ایران در جبهه هسته ای گزینه های خوب کمی را برای ایالات متحده باقی گذاشته است. بدون توافق، برنامه هسته ای تهران اساساً بدون محدودیت خواهد بود: تنها ترس از تحریک یک حمله نظامی، پیشرفت ایران را به سمت آستانه هسته ای محدود می کند. معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای – که ایران یکی از طرفین آن است – همچنان تهران را از [تصمیم] ساخت سلاح هستهای منع می کند، اما این معاهده تولید یا ذخیره مواد هسته ای قابل استفاده تسلیحاتی را تا زمانی که تحت بازرسی بین المللی باشد ممنوع نمی کند. در نتیجه، ایران ممکن است تصمیم بگیرد که ذخایر اورانیوم 60 درصد غنی شده خود را به گونه ای افزایش دهد که امکان غنی سازی بیشتر آن را هر زمان که بخواهد داشته باشد. ایران احتمالاً به آزمایش و ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته ادامه خواهد داد تا اگر تصمیم به برداشتن گام نهایی به سمت سلاحهای هستهای بگیرد، آماده حرکت سریع -احتمالاً در یک سایت مخفی [ادعایی]- باشد.
تنها ابزار واقعی ایالات متحده برای محدود کردن ایران در این مورد، خرابکاری و تحریم است. تحریمها ممکن است نفوذ منطقهای ایران در خاورمیانه را محدود کند، اما همچنین باعث رنج قابل توجهی برای مردم ایران خواهد شد. خرابکاری می تواند برنامه هستهای ایران را عقب بیاندازد اما گسستهای موقتی، هیچکدام تاکنون نتوانسته ایران را از پیشرفت چشمگیر به سمت آستانه هستهای بازدارد و چنین اقداماتی با خطرات خاص خود همراه است، به طور بالقوه احساس تهدیدی را ایجاد میکند که منجر به تقویت رادیکالیسم در تهران میشود و «جنگ سایه» سطح پایین بین ایران، ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس را تشدید می کند.
اگر ایالات متحده موفق شود توافق 2015 را احیا کند، نگرانی خود از پیشروی هسته ای ایران را کاهش میدهد، اما نه به اندازه توافق اولیه. بیش از شش سال از زمان خریداری شده توسط این معامله به پایان رسیده است، همراه با بسیاری از امیدها مبنی بر اینکه این پیمان می تواند عادات همکاری را ایجاد کند که توافقات اضافی بر اساس آن ایجاد شود و حتی اگر ایران سانتریفیوژهای اضافی خود را خنثی کند و ذخایر اضافی اورانیوم غنی شده خود را کنار بگذارد، در صورتی که تصمیم به نقض این پیمان داشته باشد، احتمالاً میتواند همان سانتریفیوژها را مجدداً در مکانهای شناخته شده یا مخفی در زمانی نسبتاً کوتاه راه اندازی کند. همچنین میتواند سانتریفیوژهای بیشتری بسازد و ظرفیت غنیسازی خود را بسیار سریعتر از آنچه قبل از خروج ایالات متحده از توافق سال ۲۰۱۵ بود، گسترش دهد. یکی از ابهامات کلیدی این است که ایران با چه سرعتی میتواند تعداد بیشتری از این سانتریفیوژهای پیشرفته را بسازد و نصب کند. بر اساس یک تخمین، احیای این توافق، زمان گریز هستهای ایران را که امروز بیش از یک ماه است، بین پنج تا شش ماه افزایش میدهد، با این حال نسبت به زمان گریز هستهای که اجرای توافق برای اولین بار در سال 2016 ایجاد کرد، کاهش یافته است.برخی از کارشناسان پیشنهاد کردهاند که به رویکرد «کمتر در برابر کمتر» بسنده کنیم، بهعنوان مثال، واداشتن ایران به کنار گذاشتن ذخایر اورانیوم غنیشده 60 درصد، توقف ذخیرهسازی بیشتر اورانیوم غنیشده و توقف نصب سانتریفیوژهای جدید در ازای لغو برخی تحریمها. چنین ترتیبی ممکن است زمان زیادی را برای گفتگوها بخرد، اما به هیچ وجه راه حلی بلندمدت نیست.برخی دیگر از دولت بایدن خواسته اند از احیای توافق 2015 صرف نظر کند و در عوض تحریم های سخت تری را برای متقاعد کردن ایران به سازش اعمال کند و یک ترتیب «بیشتر در ازای بیشتر» ارائه دهد که در آن تهران محدودیتهای هستهای اساسی تر از توافق 2015 را می پذیرد -شاید همراه با برخی موارد دیگر مانند محدودیتهای موشکی و فعالیتهای منطقهای آن- در ازای لغو تحریمهای بیشتر (و شاید مزایای دیگر). اما آشفتگی کنونی نتیجه کمپین «فشار حداکثری» ترامپ است، بنابراین دلیل کمی وجود دارد که فکر کنیم موارد مشابه منجر به پیشرفت خواهد شد. در تهران، خروج ترامپ از توافق، سخن کسانی را که استدلال میکنند واشنگتن هرگز شریک قابل اعتمادی نخواهد بود، معتبر کرده است و این افراد اکنون اهرمهای قدرت را در دست دارند. علاوه بر این، آخرین پیشنهاد بودجه ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، فرض میکند که اقتصاد ایران در سال بودجه آینده حتی بدون توافق، هشت درصد رشد خواهد کرد و این نشان میدهد که او نیاز چندانی برای سازش احساس نمیکند و از نظر تاریخی نیز، ایران با تلاش برای ایجاد اهرم متقابل به تلاشهای غرب برای ایجاد اهرم فشار پاسخ داده است؛ امری که تا حدی توضیح میدهد که چرا ایران این همه سانتریفیوژ مستقر کرده، اورانیوم غنیشده زیادی ذخیره کرده و نفوذ منطقهای خود در سراسر خاورمیانه را افزایش داده است.
یک مسیر محتملتر برای یک معامله طولانیتر و قویتر این است که ابتدا به توافق اولیه بازگردیم و سپس تلاش کنیم تا در مذاکرات بعدی آن را طولانیتر و تقویت کنیم. این ارزش امتحان کردن را دارد اما از آنجا که بازگشت به توافق 2015 مستلزم لغو بسیاری از تحریمها علیه تهران است، اهرم واشنگتن برای شرایط بهتر در آینده کاهش خواهد یافت.
گزینه نهایی تکیه بر قدرت سخت است که می تواند به طور موقت بسیاری از زیرساخت های هسته ای ایران را از کار بیاندازد. اگرچه ایران می تواند از کارخانه غنی سازی سوخت فردو در اعماق زمین خود برای تولید اورانیوم استفاده کند، اما برخی از انواع بمب های سنگرشکن می توانند به این نیروگاه آسیب برسانند و تونلهای داخل سایت را تخریب کنند. اما سایر تأسیسات هستهای نیز باید نابود شوند، اما پدافند هوایی گسترده ایران، چنین حملهای را به یک عملیات هوایی بزرگ و پیچیده تبدیل میکند؛ عملیاتی بسیار دشوارتر از حملات تکسایتی که اسرائیل علیه راکتور اوسیراک عراق در سال 1981 و راکتور الکیبار سوریه در سال 2007 انجام داد.
ارتش ایالات متحده قادر به انجام چنین حملهای است و اسرائیل توانایی [ادعایی] خود را برای انجام این کار بهبود بخشیده است (اگرچه در سوختگیری عملیات دوربرد و حمل بمب سنگرشکن محدودیت دارد). اما پس از آن، برنامه هستهای ایران احتمالاً در مکانهای مخفی بازسازی میشود و ممکن است تصمیم بگیرد که بازرسان را بیرون کند و قبل از اینکه غرب متوجه شود و دوباره اقدام به حمله کند، سعی در ساخت سلاح هستهای داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین حملهای ممکن است احتمال درازمدت دستیابی ایران به بمب هسته ای را به جای کاهش، افزایش دهد.
تخمینها برای مدت زمانی که یک حمله نظامی میتواند زمان ایجاد کند، از دو تا پنج سال متغیر است” کمتر از زمانی که یک توافق مورد مذاکره میتواند فراهم کند. اگر در پی یک حمله، آژانسهای اطلاعاتی خارجی مکانهای سری جدیدی را پیدا میکردند، به دور دیگری از حملات و احتمالاً پس از آن حملات دیگری نیاز بود. ایران و نیروهای نیابتی آن تقریباً به طور قطع تلافی خواهند کرد و آنها گزینههای زیادی دارند؛ از موشکهای دوربردی که میتوانند به اسرائیل برسند و حدود صدهزار موشک و راکتی که حزبالله در دست دارد تا پهپادهای فوقالعاده دقیقی که [انصارالله یمن] در سال 2019 به کمک آنها حمله هشداردهندهای به بزرگترین تاسیسات نفتی عربستان سعودی انجام داد. نه ایران و نه ایالات متحده خواهان یک جنگ تمام عیار دیگر در خاورمیانه نیستند، اما خطر اشتباه محاسباتی بسیار زیاد است و البته حملات نظامی به کشورهای خارجی که برای دفاع از خود انجام نمی شود، طبق قوانین بین المللی ممنوع است. بنابراین، در مجموع، گزینه حمله نظامی خطرناکترین گزینه است، اگرچه در صورتی که ایران تلاش [ادعایی] برای تولید سلاح را آغاز کند، باید در نظر گرفته شود.
سخت ببلع و معامله کن
به طور خلاصه، پیشرفت هستهای ایران گزینههای بدی را در اختیار آمریکا گذاشته است. احیای قرارداد 2015 به اندازه معامله اولیه باعث خرید زمان یا ایمنی نمی شود، اما انجام این کار بهترین انتخاب از مجموعه گزینههای بد است. بازگشت به توافق نه تنها برنامه ایران را از نظر فنی محدود می کند، بلکه با کاهش تهدیدات علیه ایران و ایجاد جریانی از منافع حاصل از همکاری با غرب، طرفداران تخاصم در تهران را تضعیف کرده و کسانی را که استدلال می کنند ایران باید تعامل و سازش کند،تقویت می کند. در نهایت، ایران توانایی فنی ساخت سلاح هسته ای را دارد، بنابراین هدف واشنگتن باید متقاعد کردن رهبران ایران باشد که به این سمت حرکت نکنند.
بنابراین، دولت بایدن حق دارد که تلاش کند راهی برای پایبندی به توافق اولیه و از آنجا به یک توافق طولانیتر و قویتر پیدا کند. اما با توجه به اینکه دولت محافظهکار ایران به طور موجهی به وعده های آمریکا تردید دارد، هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوان به پیمان 2015 بازگشت و با گذشت زمان، مزایای بازگشت به معامله اولیه همچنان کاهش خواهد یافت. علاوه بر این، محدود کردن برنامه هستهای ایران پس از انقضای بندهای غروب آفتاب یا محدود کردن برنامه موشکی پیشرونده آن یا رسیدگی به نفوذ منطقهای تهران در سراسر خاورمیانه آسان نخواهد بود. در نهایت آنچه مورد نیاز است، یک رابطه متفاوت بین ایران، همسایگانش در خاورمیانه و غرب است. بازگشت به توافق هسته ای یک گام به جلو در این راه طولانی و دشوار خواهد بود.