چه اتفاقی قرار است در افغانستان بیفتد؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

افغانستان در معرض خطر تبدیل شدن به میدان جنگ‌های نیابتی و عناصر غیردولتی است.

ظاهراً آخرین صحنۀ ماجرا در افغانستان در جریان است؛ پرده در شرف افتادن است. برخی از شخصیت‌های اصلی ماجرا آمادۀ رفتن هستند. آنچه باقی مانده است و آنچه در آینده رخ خواهد داد و آخرین تکانه و ضربه، همه ما را در چند سال پیش رو متزلزل خواهد ساخت.

وضعیت بلاتکلیفی در منطقه است و شعله‌ور شدن جنگ داخلی در افغانستان محتمل است. تغییر نمایندگان نیروها و طرف‌های ذینفع مدتی طولانی ادامه داشته است و در آینده نیز نقش خواهد داشت. نمونه‌های بسیاری از شکست نظامی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی موجود است. ایالات متحده و ناتو به همۀ این اوضاع واقفند.

مهمترین مسئله، شکست موضع اخلاقی آمریکا در برابر نیروهای قبیله‌ای مسلح به سلاح‌های سبک است. نشستن با شبکه‌های به‌اصطلاح تروریستی و صحبت در مورد صلح، پرسش‌هایی را درباره اخلاق جنگ برمی‌انگیزد. برتری روانی طالبان پیامدهای زیادی دارد. شاید مناسب‌ترین درس در این ۲۰ سال اخیر، یکنواختی هدف طالبان باشد. غلبه کردن بر یک ایدئولوژی تقریباً ناممکن است، مگر آن که رهبران موجود دست به خیانت زنند.

کشورهای همسایه باید بر نتیجه احتمالی ناامنی‌ها و تنش‌های احتمالی تمرکز کنند. بنابراین، پاکستان باید تهدیدهای ناشی از آن را که هنوز هم ادامه دارد، در نظر داشته باشد؛ هرچند به نظر می‌رسد بیشتر بر روند مذاکرات و زمان خروج نیروهای خارجی متمرکز باشد. پاسخ به این سؤال جنبه‌های مختلفی خواهد داشت، اما ضروری است که بدانیم چه چیزی از پایان اشغال غرب به دست خواهد آمد.

بیشتر بخوانید

خلیلزاد: افغانستان در دوراهی توافق صلح یا جنگ داخلی قرار دارد

آمریکا نیمی از نیروهایش را از افغانستان خارج کرد

هیئت آمریکایی در کابل: کمک سالانه ۳.۳ میلیارد دلاری آمریکا ادامه می‌یابد
در عرصه سیاسی، دولتی در کابل با حمایت «اتحاد شمال» امکان‌پذیر است. با این حال، خط دفاعی اتحاد شمال، کابل را مرکز نمی‌داند. خط جغرافیایی آن شامل دره پنجشیر، دره سالنگ، بدخشان، بامیان، سرپل، بلخ، جوزجان، فاریاب، و هرات است. برای اتحاد شمال فرقی نمی‌کند که کابل به دست طالبان بیفتد.

ولایت‌های شرقی نورستان، کنر، ننگرهار و پکتیکا، سنگرهای داعش (شاخۀ خراسان) و طالبان پاکستان هستند. شبکه حقانی بیشتر در شرق نفوذ دارد، و همراه با آن در کابل و ولایات مرکزی افغانستان چون غزنی، وردک، پکتیا، و خوست نیز حضور دارد. نیروهای طالبان در منطقه وسیعی گسترش یافته‌اند که نیروهای دولتی از رفتن به آن نواحی پرهیز می‌کنند.

گرچه هیچ مرزبندی بین این دو وجود ندارد، کابل هنوز با این خط فرضی فاصله مطمئنی دارد. همچنین روشن است که ایالات متحده هرگز نخواسته است مذاکرات بین‌افغانی را به یک اجماع واضح برساند. مأموریت زلمی خلیلزاد از ابتدا با فریب توأم بوده است. سرانجام، اعلام ناگهانی ایالات متحده مبنی بر خروج از کشور تا ۱۱ سپتامبر، نشانۀ روشنی از ضعف و ناچاری آن است.

رقابت برای مدعیان جدید، تمام کشورهای همسایه را مشغول خواهد کرد. عقب‌نشینی چندهزار پیمانکار آمریکایی با هدف دستیابی به اطلاعات مهم، بازی را بسیار جالب می‌کند. برنامه و دستورکار مخفی روشن می‌سازد که صلح در افغانستان هدف نیست، بلکه هدف واقعی چین، پاکستان و CPEC (دهلیز اقتصادی چین- پاکستان) است. این نیروها برای به‌دست آوردن جایگاه در مناطق پشتون‌نشین، باید با طالبان و شبکه حقانی بجنگند. TTP تحریک طالبان پاکستان، داعش، و حتی القاعده می‌توانند در این زمینه مفید باشند. به نظر می‌رسد که رئیس جمهوری اشرف غنی، امرالله صالح، معاون رئیس جمهوری افغانستان، و حمدالله محب از این نظر و طرح حمایت می‌کنند.

اکنون یک طرح کلی از آنچه بر جای مانده است، داریم: شناسایی مناطقی که قرار است در پس صحنه پیمانکاران آمریکایی، در آنجا بمانند. چنین مناطقی ممکن است شامل برخی نواحی نورستان، کنر، ننگرهار، پکتیا، پکتیکا، و زابل در امتداد مرز ما باشد. در جنوب پاکستان، آنها می‌توانند جلو پیشرفت CPEC (دهلیز اقتصادی چین- پاکستان) را بگیرند و در شمال نیز تلاش‌هایی برای ایجاد شورشی محلی در کمربند پشتون‌ها صورت گیرد. پاکستان ممکن است مجبور شود به تأمین روابط با طالبان و شبکۀ حقانی متوسل شود.

ایالات متحده افغانستان را در اثر حمله‌ای که دو دهه پیش به صورت داد، از هم پاشیده‌تر رها خواهد کرد. بر آن مبنا، ثابت می‌شود که موضع پاکستان درست است. ایالات متحده باید یک دهه یا پیشتر از آن، گفت‌وگوهای صلح با طالبان را آغاز می‌کرد.

برای درک وضعیت امنیتی در اطراف کابل، باید با فرماندهان شمالی که تاکنون در حلقۀ اتحاد پنجشیر و شمال بوده‌اند، دیدار و گفت‌وگو صورت گیرد. این فرماندهان که از نژاد تاجیک، پشتون، و عرب هستند، قلمرو خود را که از کوتل خیرخانه تا جبل‌السراج و درۀ سالنگ گسترش یافته است، محافظت می‌کنند. این شش یا هفت فرمانده دیگر نمی‌خواهند جنگ کنند، اما تحت فشار می‌توانند بدان دست یازند. این وضعیت، کلید دفاع از کابل است.

با باز شدن این در، زمینه برای سقوط کابل و شکست اتحاد شمال فراهم می‌شود. وضعیت مشابهی نیز در سپتامبر ۱۹۹۶ برقرار بود؛ زمانی که احمدشاه مسعود بدون جنگ عقب‌نشینی کرد. توافق بین طالبان و فرماندهان شمالی می‌تواند از ناآرامی در CPEC و پاکستان جلوگیری کند.

نحوۀ آغاز عملیات و حملات طالبان نشانگر آن است که آنان برای تصرف کابل عجله دارند. روزی که طالبان موشک‌های رایگان، سیستم‌های موشکی زمین به هوا یا پرتاب‌های چند بشکه‌ای دریافت کنند، تغییر اوضاع ممکن خواهد شد. شاید آن‌گاه نیروهای دفاعی کابل از جنگ با طالبان خودداری کنند.

موارد و جنبه‌هایی که تا کنون از وضعیت موجود استنباط می‌شود، به قرار ذیل است:

۱- ایالات متحده یک فضای شکننده را پشت سر خواهد گذاشت.

۲- تقسیم و تجزیۀ جغرافیایی در آن ناحیه قابل مشاهده است.

۳- CPEC در پاکستان، به ویژه در ایالت خیبرپختونخوا، هدف قرار خواهد گرفت.

۴- دولت کابل، به‌رغم نیت خیر اسلام آباد، به بدنام کردنش همچنان ادامه خواهد داد.

۵- امکان استفاده از حرکت‌های داعش، تحریک طالبان پاکستان، القاعده در ایالات‌های خیبرپختونخوا و بلوچستان، وجود دارد. همچنین، حرکت‌هایی چون جنبش حفاظت از پشتون‌ها (PTM) می‌توانند مشکل‌آفرین باشند.

۶- تضعیف TTP (تحریک طالبان پاکستان) از طریق عفو عمومی فقط یک رویا است، چون آنان دست‌نشانده دیگرانند.

۷- ضعف تسلط بر دولت کابل می‌تواند بر بودجه و تعهد TTP تأثیر بگذارد.

۸- اتحاد شمال بارها پیشنهاد اسلام‌آباد را رد کرده است. موضع آنان تغییر نخواهد کرد، اما پاکستان باید به تلاش‌های خود همچنان ادامه دهد.

۹- پاکستان باید از سازمان‌های همکاری منطقه‌ای مانند SCO برای صلح در افغانستان و نمایندگی همه اقوام استفاده کند.

۱۰- ایران، هند، و روسیه از پشتیبانی عوامل خود در افغانستان عقب نخواهند نشست. پاکستان باید از این موضوع آگاه باشد. منطقه در وضعیت بلاتکلیفی باقی خواهد ماند و سیاست‌گذاران پاکستانی باید برای رسیدن به اهداف خود، دست به اقداماتی نیز بزنند.

پایداری و ثبات قدم پاکستان در روند صلح افغانستان، اصرار بی‌وقفه آن به گفت‌وگو با طالبان، مؤید درک و آگاهی دولت از اوضاع است. پاکستان بیش از سهم و مسئولیت خود پرداخت کرده است. ارتش پاکستان شجاعانه با این تروریسم مبارزه کرده است و نیروهای دلیر آن در مناطق عملیاتی بیش از ارتش‌های دیگر در جهان، مشغول خدمت هستند.

آیا منافع همیشه در صدر نیست؟ روزهای دشواری در پیش است. افغانستان در معرض خطر تبدیل شدن به میدان جنگ‌های نیابتی و عناصر غیردولتی است. حال نیاز است که پاکستان یک بار دیگر اهداف درازمدت خود را تعیین کند.

سرتیپ بازنشسته سلطان محمود

دیدگاه‌های ابراز شده در این مقاله، نظر شخصی نویسنده است و بیانگر سیاست یا موضوع اندیپندنت اردو نیست. قابل ذکر است که نگارنده در سفارت پاکستان در کابل ایفای وظیفه کرده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی‌کند.

 

منبع:https://www.independentpersian.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟