رویکرد ایدئولوژیک، دلیل شکست آمریکا و پیروزی روسیه در منطقه منا

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در کل منطقه مِنا تقریبا هیچ بازیگر اصلی وجود ندارد که روسیه نتوانسته باشد با آن ارتباط برقرار کند. دوستی با همه بازیگران رسمی و غیررسمی فارغ از جهت گیری سیاسی و درگیری های مداوم آنها با یکدیگر، این امکان را برای روسیه فراهم آورده تا نقش واسطه را در منطقه ایفا کند. در اشاره به نمونه های این اقدام متعادل کننده، می توان از نحوه برخورد روسیه در روابط با اسرائیل و سوریه، ایران و اسرائیل، ایران و ترکیه، ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس، و ترکیه و کردها یاد کرد. محرک این سیاست روسیه، حمایت از دولت های موجود و رویکرد غیر ایدئولوژیک آن است. روسیه در هیچ کجای منطقه نه متحدی تمام عیار دارد و نه دشمنی سرسخت. و در حالی که اختلافات در خاورمیانه را نادیده نمی گیرد، می داند که درگیری در آنها می تواند مهلک باشد و از این رو، سعی می کند بر اساس منافع مشترک با طرف های مخالف روابط برقرار کند.

 این سوال که آیا روسیه برای منطقه منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) به طور کل و به طور خاص برای خاورمیانه یک استراتژی داشته، به ویژه پس از تاثیرات بهار عربی بر سیاست خارجی روسیه در سال 2011 و پس از میانجیگری موفقیت آمیز آن در توافق بین غرب و سوریه درباره تخریب ذخایر سلاح های شیمیایی (سپتامبر 2013) و مداخله نظامی در این کشور (از سپتامبر 2015)، مطرح شد. در رابطه با این سوال، در تجزیه و تحلیل فعالیت روسیه در خاورمیانه سه سبک فکری وجود دارد: اول، اینکه روسیه برای خاورمیانه استراتژی داشته که تا حد زیادی موفقیت بوده است؛ دوم، اینکه روسیه برای منطقه استراتژی داشته، اما شرایط لزوما مطابق انتظارات آن پیش نرفته است؛ و سوم، اینکه روسیه برای خاورمیانه استراتژی نداشته است.

اهداف و ابزارهای روسیه در منطقه مِنا

محرک اصلی سیاست های کرملین در منطقه مِنا، اقتصادی و ژئوپلیتیکی هستند. اهداف روسیه چندگانه و در چند سطح قابل دسته بندی هستند. در سطح جهانی، روسیه هدف دستیابی به وضعیت قدرت جهانی و بازگشت به عنوان یک بازیگر مهم ژئوپلیتیک مستقل و بازیابی موقعیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ خارجی در یکی از ناپایدارترین مناطق جهان را دنبال می کند. البته روسیه می داند که نمی تواند به عنوان بازیگر اصلی یا تامین کننده اصلی امنیت در منطقه مِنا جایگزین ایالات متحده شود؛ اما می تواند نقش ایالات متحده را کمرنگ کند. کرملین سعی دارد نشان دهد که «استراتژی ایالات متحده علیه تروریسم» به صورت حمایت از «انقلاب های رنگی» و سیاست «تغییر نظام»، شکست خورده است. به علاوه، مداخله در سوریه حواس غرب را از درگیری در اوکراین منحرف و وضعیت در جبهه شرقی ناتو (دریای بالتیک-دریای سیاه) را متعادل می کند که در بلند مدت به نفع روسیه است.

در سطح منطقه ای، هدف اصلی روسیه پشتیبانی از بشار اسد در سوریه است. به عبارت دیگر، امنیت داخلی از طریق حفظ امنیت در محیط پیرامون حفظ می شود. میانجی گری بین غرب و کشورهای منطقه مِنا و اعمال «دیپلماسی اقتصادی» و استفاده از توافقنامه های فروش سلاح و انرژی به عنوان ابزار نفوذ ژئوپلیتیک و جذب سرمایه گذاری به ویژه از کشورهای حوزه خلیج فارس همه زیرشاخه همین رویکرد هستند. مداخله در سوریه اهداف استراتژیک بلند مدت روسیه در منطقه مِنا را منعکس می کند. هدف کلی کرملین، جلوگیری از بی ثباتی کشورهای منطقه و حمایت از اقلیت های خاص در کشورهای در هم شکسته است. 

در سطح داخلی، مشارکت فعال روسیه در منطقه مِنا با هدف احیای قدرت دوران امپراطوری و پرورش احساسات ملی و ضد غربی است. با این حال، طبق نظرسنجی انجام شده توسط مرکز لوادا، تنها 30درصد از پاسخ دهندگان روس با ادامه عملیات نظامی در سوریه موافق هستند.

اما روسیه چه ابزارهایی برای اجرای استراتژی خود در اختیار دارد؟ «استراتژی نوظهور» روسیه در حقیقت هنر سازگاری با شرایط متغیر و ابزار محدود برای تحقق اهداف است. ابزار روسیه در منطقه نظامی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک است. ارتش روسیه ابزاری موثر در سیاست خارجی این کشور بوده است: در حالی که رهبران غربی تلاش می کردند جهان را متقاعد کنند هیچ راه حل نظامی برای جنگ داخلی در سوریه وجود ندارد، ولادیمیر پوتین نشان داد که هیچ راه حل سیاسی بدون حمایت نظامی در اجرای آن، عملی نخواهد بود.

منافع اصلی روسیه در منطقه مِنا ژئوپلیتیک و امنیتی است. با این حال، مبادلات اقتصادی روسیه و کشورهای منطقه مِنا از سال 2000 به طور آشکار گسترش یافته است. انرژی، اسلحه و مواد غذایی (به ویژه غلات) بازارهای آماده در منطقه دارند و واردات روسیه عمدتا میوه، سبزیجات و منسوجات بوده است. روسیه یک استراتژی مشخص برای اقتصاد جغرافیایی خود دارد: استفاده از ابزارهای اقتصادی، تجارت و دارایی برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک. با توجه به اینکه روسیه دومین صادرکننده اسلحه در جهان و یکی از مهم ترین صادرکنندگان سوخت های فسیلی است، انتظار می رود در رسیدن به اهداف ژئوپلیتیکی خود از این طریق موفق عمل کند، اما لزوما در دستیابی به اهداف اقتصادی موفق نخواهد بود.

در کل منطقه مِنا تقریبا هیچ بازیگر اصلی وجود ندارد که روسیه نتوانسته باشد با آن ارتباط برقرار کند. دوستی با همه بازیگران رسمی و غیررسمی فارغ از جهت گیری سیاسی و درگیری های مداوم آنها با یکدیگر، این امکان را برای روسیه فراهم آورده تا نقش واسطه را در منطقه ایفا کند. در اشاره به نمونه های این اقدام متعادل کننده، می توان از نحوه برخورد روسیه در روابط با اسرائیل و سوریه، ایران و اسرائیل، ایران و ترکیه، ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس، و ترکیه و کردها یاد کرد. محرک این سیاست روسیه، حمایت از دولت های موجود و رویکرد غیر ایدئولوژیک آن است. روسیه در هیچ کجای منطقه نه متحدی تمام عیار دارد و نه دشمنی سرسخت. و در حالی که اختلافات در خاورمیانه را نادیده نمی گیرد، می داند که درگیری در آنها می تواند مهلک باشد و از این رو، سعی می کند بر اساس منافع مشترک با طرف های مخالف روابط برقرار کند. برخلاف ایالات متحده که به طور علنی از اسرائیل محافظت، از کردها در برابر دولت اسد و از کشورهای حاشیه خلیج فارس در برابر ایران حمایت می کند و با ترکیه که یک متحد ناتو است اختلاف نظر دارد، روسیه اتحادهایی مبتنی بر فرصت ایجاد می کند که همه بازیگران از آن بهرمند شوند. رویکرد پنهان ضد آمریکایی در کشورهای منطقه و رویکرد دوستانه و تمایل اثبات شده روسیه به استفاده از نیروی نظامی در حمایت از متحدان، این کشور را به یک بازیگر اساسی در منطقه تبدیل کرده است.

روابط با ترکیه یک الگوی واضح از اقدامات متعادل کننده روسیه در خاورمیانه است. روابط آنکارا با مسکو از نظر تاریخی با شک و سوء ظن همراه بوده، اما دو کشور از زمان پایان جنگ سرد یک رابطه اقتصادی مهم برقرار کرده اند و مشارکت اقتصادی قابل توجهی دارند که ترکیه را به طور فزاینده به روسیه وابسته می کند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، از سال 2014 با ایالات متحده بر سر کردهای سوریه اختلاف داشته است. مداخله روسیه در سوریه در سال 2015 به شکست سیاست ترکیه در آن کشور منجر شد و متحدان ترکیه در اثر حملات روسیه آسیب شدیدی دیدند. دو کشور به وضوح منافع متناقضی در سوریه داشتند. سرنگونی یک بمب افکن روسی توسط جنگنده های ترک در نوامبر 2015 از نمونه اتفاقات متعدد اختلاف برانگیز بود. مسکو در واکنش به این اتفاق از حمله نظامی خودداری کرد، اما آنکارا را تحت فشار اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی قرار داد. نهایتا، ترکیه در اواسط سال 2016 مجبور به بازتعریف سیاست های خود در سوریه و همکاری نزدیک با روسیه و ایران شد.

 

منبع:http://irdiplomacy.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *