بایدن و پوتین آخرین بار در 7 دسامبر جاری در یک کنفرانس ویدئویی گفتگو کرده بودند که هیچ نشانه ای از آمادگی روسیه برای کاهش تنش وجود نداشت و با تعهد برای از سرگیری مذاکرات دیپلماتیک به پایان رسید. روسیه ماههاست که در حال گسیل نیروهای نظامی و ایجاد پایگاههای جدید در امتداد مرز شرقی اوکراین است که میتواند نشاندهنده برنامههایی برای تهاجم کامل و گسترده باشد.
پوتین در رویای بازگرداندن کنترل روسیه بر کشورها و مناطق سابق امپراتوری شوروی به دنبال اتحاد مجدد با اوکراین است و متقاعد کردن پوتین به عقب نشینی کار دشواری است. اگر بایدن هیچ پیشنهاد جدید یا متفاوتی برای ارائه نداشته باشد، بحران اوکراین و دیگر جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سابق که در “منطقه خاکستری” بین ناتو و روسیه باقی ماندهاند، افزایش خواهد یافت.
میتوان تصور کرد که پوتین چگونه معادله قدرت با ایالات متحده و متحدانش در ناتو را از گستره حیرتانگیز خواستههای خود در اوکراین فراتر برده، در شرایطی که خواستار آن است که هیچ کشور شوروی سابق مانند اوکراین، به ناتو اضافه نشود و ناتو تمام همکاری های نظامی خود را در شرق اروپا متوقف کند.
پوتین در واقع لحظه نابی را برای مطرح کردن این موضوعات انتخاب کرده و آن زمانی است که ظهور یک ابرقدرت جدید، برتری جهانی ایالات متحده را به چالش می کشد و تهدید استراتژیک فزاینده چین برای واشنگتن بسیار مهم است. با توجه به این امر که تهدید چین اولویت سیاست خارجی بایدن بوده و مهمتر آن که تایوان در صحنه آسیا- اقیانوسیه نسبت به اوکراین در اروپا از اهمیت بیشتری در موازنه قدرت برخوردار است.
اوکراین و تایوان دارای موقعیتهای مشابهی در تجربه استراتژیک روسیه و چین بوده و تسخیر هر یک برای سایر اهداف استراتژیک ضروری است. تصرف اوکراین برای روسیه کنترل بر دریای سیاه را تضمین می کند و تصرف تایوان برای چین به منزله خروج از حلقه جزیره ای اول و امکانی برای عملیات تهاجمی علیه متحدان ایالات متحده در اقیانوس آرام مانند ژاپن و فیلیپین خواهد بود. صلح و ثبات در تنگه تایوان برای امنیت منطقه وسیع اقیانوس آرام و هند بسیار مهم است و اگر تایوان سقوط کند، آغاز یک دومینو برای چین خواهد بود تا موانع تسلط منطقهای خود را از سر راه بردارد.
این احتمال می تواند در نظر گرفته شود که اگر ایالات متحده نتواند از شرایط پیشنهادی پوتین به عنوان مبنایی برای مذاکره در مورد یک توافق صلح پایدارتر و جامع تر با مسکو استفاده کند، امکان استفاده چین از فرصت جهت حمله به تایوان، افزایش یابد.
سناریوی محتمل این است که در حالی که یکی از رقیبان به هدف خود ضربه بزند، دیگری از فرصت مشغلههای آمریکا برای انجام حمله خود استفاده کند. بدین معنا که اگر بایدن به روسیه اجازه دهد که بر اوکراین فائق آید، ممکن است چینیها به این نتیجه برسند که بازی در تایوان هم منصفانه است. اگر روسیه برای تصاحب قلمرو مورد نظر خود تلاش کند، فاجعه بزرگی خواهد بود اما بدتر از آن زمانی است که چین نیز همزمان عمل کند و تضمینی نخواهد بود که ایالات متحده قادر به پاسخگویی مؤثر به هر یک از این تجاوزها باشد.
بایدن در نوامبر گذشته با برگزاری یک نشست مجازی با همتای چینی خود، شی جین پینگ، خواهان “مدیریت مسئولانه” در رقابت میان واشنگتن و پکن شد. بایدن که بارها نسبت به عواقب وحشتناک حمله چین به تایوان هشدار داده بود، تاکید کرد که رقابت دو کشور نباید منجر به درگیری شود.
بایدن با شعار” آمریکا بازگشته است” در تلاش است ادعای ایالات متحده برای رهبری جهانی را بازگرداند، اما در عین حال در شکلگیری ابتکارات بینالمللی جدید با مشکلاتی روبهرو است. پیوند بیسابقه بین روسیه و چین دو رقیب اصلی ایالات متحده همراه با تشدید بحرانهای اوکراین و تایوان این امکان را ایجاد می نماید که آمریکا را وارد یک بحران دو جانبه کند.
مسکو و پکن محاسبه می کنند که با کشیدن همزمان واشنگتن در دو جهت متفاوت هم در اروپای شرقی و هم در آسیا-اقیانوسیه بتوانند بایدن را در نوعی سردرگمی حداکثری نگه دارند.
چین و روسیه متحد نیستند، بلکه شرکایی هستند که در چند سال گذشته همکاری خود را در زمینه های مختلف تشدید کرده اند. منافع مشترک اصلی آنها مخالفت مشترک آنها با ایالات متحده است و دو کشور تقویت روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی با یکدیگر را بهترین فرصت برای مهار تلاش واشنگتن برای باقی ماندن در مقام تنها ابرقدرت جهان می دانند. نشانه های بیشتری از همگرایی روسیه و چین را می توان در رزمایش های مشترک آنها از جمله گشت زنی های هوایی و دریایی اخیر در اقیانوس آرام و مخالفت با استقرار سامانه های تسلیحاتی و استقرار موشکهای میان برد توسط آمریکا در منطقه آسیا – اقیانوسیه یافت.
آمریکا نمیخواهد چین یا هیچ کشور دیگری را جایگزینی برای نقش رهبری سنتی جهانی خود محسوب کند و در تلاش برای یافتن ابزارهای به روز و مؤثر برای شکل دادن به امور جهانی است. ایالات متحده به نوبه خود، در اتحاد با ناتو در اروپا و با ژاپن و کره جنوبی در آسیا-اقیانوسیه مناطق مورد هدف خود را تقویت نموده و قوای پشتیبانی خود را با استرالیا، هند و ژاپن در ائتلاف چهارجانبه گفتگوی امنیتی و همچنین با استرالیا و بریتانیا در قالب ائتلاف اوکاس “ “AUKUS افزایش داده است.
ایالات متحده تاکنون تلاش داشته تا برای جلوگیری از فاجعه با هر دو قدرت بزرگ به صورت دیپلماتیک برخورد نماید. در راه حل های دیپلماتیک بحران اوکراین و تایوان می توان به حل و فصل مسالمت آمیزی اشاره کرد که در آن ناتو عضویت اوکراین را از روی میز حذف می نماید تا روسیه مجاب شود که از هرگونه تهاجم چشم پوشی کند. یک تهاجم احتمالی به اوکراین در قلب اروپا، تأثیری بیثباتکننده در سراسر قاره داشته و تحریمهای بیشتر و مواضع تقابلیتر در قبال روسیه بسیار خطرناک خواهد بود. همچنین قبول ایده بی طرفی اوکراین از سوی ایالات متحده نیز می تواند پاسخی به خواسته های روسیه باشد. به همین ترتیب، ایالات متحده روشن خواهد کرد که منافع نامتقارن چین و واشنگتن در تایوان را پر رنگ نکند. کمرنگ شدن حمایت سرسختانه از جدایی تایوان می تواند به صرف نظر کردن چین از اقدام نظامی یکجانبه علیه تایوان بیانجامد.
برای دولت بایدن، اقیانوس آرام و هند عرصه کلیدی رقابت برای نفوذ ژئوپلیتیکی است. نحوه واکنش ایالات متحده به بحران اوکراین و تجربیات استراتژیکی که از درگیری بالقوه در اوکراین به دست می آید، می تواند اطلاعات مفیدی را در مورد تصمیمات احتمالی آمریکا در قبال درگیری های مشابه برای چین فراهم کند. از اینرو واشنگتن مجبور خواهد بود که در پیگیری منافع استراتژیک خود در مناطق مختلف تجدیدنظر نماید.
در حالی که زمان تک قطبی بودن آمریکا پشت سر گذاشته می شود، بحث ها در مورد استراتژی بازدارندگی جای خود را به گفتگو و دیپلماسی خواهد داد. در دنیای چندوجهی پویا با ظهور چین و احیای مجدد ژئوپلیتیک روسیه، ایالات متحده نیاز به درک عمیق تری از عوامل منطقه ای خواهد داشت.
از آن جایی که برای با ثبات بودن ساختار جهانی صلح همه طرف ها می بایست منافع امنیتی مشروع دیگران را به رسمیت بشناسند. ضروری است تا از استدلال و دیپلماسی آگاهانه برای پایان دادن به هر گونه درگیری احتمالی استفاده شود و بهترین راه برای دستیابی به این هدف، انتخاب مسیر تفاهم متقابل و کاهش تنش بر سر اوکراین و تایوان است. شاید مذاکرات ثبات استراتژیک رسمیتر بین واشنگتن و مسکو که در ماه ژانویه جاری در مورد مسائل بیشماری برگزار خواهد شد، بتواند به راهی برای خروج از بحران کنونی منجر شود.
به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده تا ایالات متحده در نحوه دستیابی به منافع استراتژیک خود تجدید نظر نموده و متغیرهای جدیدی را در راستای رهبری جهانی در نظر گیرد. زیرا تا زمانی که رویکرد خود را تغییر ندهد، چرخه بحرانها با خطرات فزاینده ادامه خواهد یافت.