تحولات منطقه ای عامل تعدیل رویکرد تهاجمی عربستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

در صورتی که دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 2020م. به عنوان رئیس جمهور آمریکا پیروز شده بود، تردیدی وجود نداشت که ولیعهد بن سلمان به سمت مصالحه با دوحه و سازش با ایران قدم برنمی داشت.

مترجم: علیرضا علیپور

 اما مواضع انتقادی جو بایدن نسبت به عربستان سعودی و تعهد دولت آمریکا بر اجرای عدالت قتل وحشیانه جمال خاشقچی و و رفتار با عربستان سعودی به عنوان یک دولت «مطرود و یاغی» ، باعث وحشت و هراس ریاض شد.در این راستا ولیعهد بن سلمان با وجود نارضایتی قاهره و ابوظبی، به سمت سازش و لغو محاصره قطر قدم برداشت. اقدام مصالحه آمیز دیگر ریاض برای اقناع جوبایدن، آزادی لجین الهذلول فعال شناخته شده حقوق زنان در عربستان سعودی است که به ۵ سال و هشت ماه زندان محکوم شده بود.
علاوه بر این، ولیعهد بن سلمان به جای مقاومت در مقابل سیاست های بایدن در قبال بحران یمن و ایران، ترجیح داد که سیاستی همسو با راهبرد ایالات متحده اتخاذ نماید. ریاض با نماینده جدید آمریکا در یمن که در ماه فوریه منصوب شد همکاری کرده تا بر روند سیاسی نظارت کند. وی همچنین کانال های ارتباطی خود را با تهران از طریق بغداد برای بررسی ارتقای روابط دوجانبه باز کرده است. با وجود این که دولت بایدن تاثیر مهمی بر انگیزه و تصمیمات عربستان سعودی در تغییر موضوعات داشته ، اما تغییر و تحول در سیاست خارجی ریاض نمی توان به طور کامل به دولت بایدن نسبت داده شود. بنابراین تعمیم منحصر تغییر و تحول سیاست های عربستان سعودی به دولت جدید آمریکا امری ساده لوحانه است و عامل مهم پویایی منطقه ای را نفی می کند.
در واقع تغییر و تحول در سیاست عربستان سعودی محصول محیط منطقه ای است که امروزه بسیار متفاوت تر از سال 2011م. می باشد؛ زمانی که سیاست خارجی تهاجمی تر عربستان سعودی را برانگیخت.خطوط گسل در منطقه به طور فزاینده از خطوط ترسیم شده در دوران بهار عربی فاصله گرقته و بدون تردید گزینه و فضای بیشتری برای مانور در اختیار عربستان ستعودی قرار می دهد. قطر از جاه طلبی بزرگ خود برای به قدرت رساندن متحدان اخوان المسلمین در مصر دست کشیده و دولت عبدالفتاح السیسی به عنوان دولت قانونی مصر به رسمیت شناخته است. الجزیره قوی ترین رسانه قطری از انتقاد نسبت به عربستان سعودی و مصر اجتناب ورزیده؛ زیرا دوحه به دنبال گسترش روابط با دو کشور می باشد.
علاوه بر تحولات منطقه ای، روایت سوریه در حال دور شدن از مفهوم « انقلاب » است؛ زیرا به نظر می رسد که بشار اسد بر روی موضع خود ایستاده ؛ هر چند که قدرت او بسیار کاهش یافته است. در عین حال دستاوردهای بهار عربی تحولات یمن منسوخ شده؛ زیرا به نظر می رسد که با میانجی گرای ایالات متحده، این کشور به سمت حل و فصل اختلافات حرکت می کند. بنابراین زمانی که عربستان سودی، تحولات بهار عربی را تهدیدی وجودی می دانست، دیگر این امر به هیچ وجه قابل تصور نیست. در حوزه سیاست خارجی عربستان سعودی این بدان معنا است که منافع این کشور با کشورهای منطقه دیگر بر اساس پویایی بهار عربی تعیین نمی شود که این امر در حال حاضر فضای بیشتری برای احیای روابط قدیمی، مشارکت و ائتلاف های جدید ایجاد می کند.
هیچ نمونه ای بهتر در این مورد به اندازه سفر سلطان هیثم بن طارق عمان به ریاض در اوایل ژوئیه و تنش میان ولیعهد بن سلمان و بن زاید وجود ندارد. سفر سلطان هیثم بن طارق به ریاض نخستین سفر رهبر عمان در بیش از ده سال گذشته بود. در حالی که تنش ها در این مدت طولانی هرگز علنی نشد ، اما از سوی ریاض به دلیل اصرار مسقط بر بی طرفی در مسائل یمن و محاصره قطر ، ناراحتی غیرقابل انکاری ایجاد شد. سلطان حتی در شرایطی که اقتصاد عمان تأثیر قیمت های پایین نفت را احساس کرد و بعداً تحت تأثیر بیماری همه گیر کووید 19 با مشکلات گسترده تری روبرو شدند، اما سلطان قابوس و جانشین او سلطان هیثم در حفظ بی طرفی عمان سرسخت بودند. آنها در برابر هرگونه کمک اقتصادی خارجی که از سوی همسایگان خود ارائه می شد و دارای منشا سیاسی بود ، مقاومت می کردند.
با لغو محاصره قطر پس از نشست العلا، روابط دوجانبه ریاض و مسقط بهبود بخشیده شد و به سمت حل و فصل سیاسی در یمن پیش رفتند. عربستان سعودی دیگر برای مواضع بی طرفی، علاقه ای نداشت تا عمان را تحت فشار قرار دهد و همین امر باعث شد تا طرفین به سمت همکاری با یکدیگر حرکت کنند. برای دستیابی به راه حل سیاسی در بحران یمن، ریاض نیاز به ارتباط موثر با حوثی ها دارد. عمان تنها کشور عربی حوزه خلیج فارس است که به دلیل بی طرفی مستمر و روابط خود با این گروه در طی جریان درگیری قادر به انجام این کار است.

برای گسترش فرصت های اقتصادی در عربستان سعودی و ایجاد جایگزینی برای تنگه هرمز ، ریاض به روابط نزدیک تری با مسقط نیاز دارد زیرا بزرگراه بین دولتی که در آستانه تکمیل است می تواند زمان مسافت بین دو کشور را بیش از 16 ساعت کاهش دهد و این فرصتی را به شرکت های سعودی می دهد تا از بندر دوقم عمان برای صادرات به جهان (از این طریق عبور از تنگه هرمز) استفاده کنند. به عبارت دیگر ، سلطان هیثم توانست بدون نیاز به مواجهه با فشارهایی که در دهه گذشته مشخصه اتحاد عربستان سعودی و امارات متحده عربی بوده است ، با روحیه تبادل دوجانبه به ریاض سفر کرد.
عربستان سعودی که یکی از بازیگران بانفوذ در بحران سوریه بود، از سال 2015م از شورش علیه دولت بشار اسد امتناع ورزید و اکنون به دنبال یک فرایند آشتی با هدف بازگرداندن مجدد دمشق به جهان عرب است. عربستان سعودی بیش از پیش متقاعد شده است که هرج و مرج در لبنان بدون همکاری دمشق حل نمی شود. ریاض از ناتوانی خود در مهار اتحاد بین میشل عون ، رئیس جمهور لبنان و حزب الله ناامید شده است که مانع از تشکیل دولت در لبنان از سوی متحد سعودی ، سعد الحریری ، نخست وزیر سابق (که در 15 ژوئیه کناره گیری کرد) شد. حتی با تلاش های دیپلماتیک هماهنگ واشنگتن ، پاریس و ریاض در ماه گذشته برای به قدرت رساندن دولت حریری ، ائتلاف عون و حزب الله با قاطعیت ایستادگی کردند. مقامات سوری همیشه به طور خصوصی تأکید کرده اند که منافع عربستان هرگز تأمین نمی شود تا زمانی که ریاض همکاری با دمشق را یاد نگیرد. منافع سوریه در لبنان لزوماً با ایران مطابقت ندارد ، بنابراین ریاض به طور فزاینده ای در حال بررسی مزایای آشتی با سوریه است که در حال حاضر تنها توسط واشنگتن مردد مانع از آن شده است.
بن سلمان اولین رهبر سعودی نیست که مذاکرات خود را با ایران آغاز کرد. ابتکارات متعددی تحت فرمان ملک عبدالله صورت گرفت و علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، رئیس جمهور پیشین ایران ، اغلب از سوی مقامات سعودی به عنوان یک دوست تلقی می شد با این حال ، پویایی تعامل فعلی عربستان با ایران این بار بسیار متفاوت از آنهایی است که بر ابتکارات ملک عبدالله حاکم بود. رئیس جمهور بایدن بدون توجه به نگرانی های متحدان آمریکا در منطقه ، به دنبال دستیابی به توافق هسته ای جدید با ایران است. رویکرد واشنگتن به مذاکرات در منطقه به عنوان پیشنهاد ایالات متحده برای به رسمیت شناختن دستاوردهای سیاست خارجی ایران در عراق ، سوریه ، لبنان و یمن تعبیر شده است. از دیدگاه ریاض ، ایالات متحده از تلاش برای مهار ایران دست کشیده و اکنون به دنبال ایجاد یک چارچوب همکاری منطقه ای است که تنها به ضرر دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس باشد. با وجود این ، مقامات سعودی از ناامیدی روزافزون در واشنگتن از رویکرد تهران به مذاکرات بسیار آگاه شده اند. بایدن تمایل ندارد که تسلیم ایران شود و از گفت وگوی مستقیم خودداری کرده است تا زمانی که مطمئن شود افکار عمومی او را ناظر بر “شکست” دیگر آمریکا در منطقه نمی داند. با این حال ، شبه نظامیان تحت حمایت ایران با هدف قرار دادن پایگاه های آمریکایی ، رژه نیروهای خود در ملاء عام در عراق و تأکید بر قدرت و نفوذ خود بر بغداد ، به ارتقاء قابلیت های نظامی خود ادامه می دهند.
شاخص های فوق باعث شد تا بن سلمان ناخواسته به سمت نزدیکی و تعدیل روابط با دولت بایدن حرکت کند. خالد بن سلمان معاو وزیر دفاع در اوایل ژوئیه وارد واشنگتن شد تا با مقامات ارشد آمریکایی ملاقات و در مورد وضعیت امنیتی منطقه در وهله نخست در مورد ایران صحبت کنند. علاوه بر این ، بایدن اجازه داده است که جنگ یمن ادامه یابد تا نیروهای ائتلاف به رهبری سعودی مانع از این شود که حوثی ها بتوانند مارب را تصرف کنند و آن ها را مجبور سازند که از تلاش برای خودمختاری در شمال دست بکشند. علاوه بر این، دولت بایدن حتی در حال مداخله در پرونده دادگاه سعدالجبری جاسوس سابق سعودی است تا از افشای اسرار جلوگیری نماید. این پرونده زمینه دلهره و نگرانی ولیعهد سعودی را فراهم کرده است مهم ترین تحول در حوزه سیاست خارجی عربستان سعودی، روابط این کشور با امارات متحده عربی می باشد. رکن اصلی ارتباط بین دو کشور ریشه در تحولات بهار عربی دارد. تمایل متقابل برای مقابله با انقلابیون و به دنبال آن حمایت امارات از روی کار آمدن بن سلمان ، پشتوانه این ائتلاف است و این ائتلاف را قادر می ساخت تا از هرگونه اختلاف نظر بر سر سیاست ها جان سالم به در ببرد. با این حال ، با دور شدن خطوط گسل در منطقه از بهار عربی ، پایه هایی که ائتلاف را تقویت می کنند دیگر مانند گذشته محکم نیستند. بایدن نشان می دهد که کمتر از آنچه انتظار می رود با عربستان مخالف است ، در حالی که امارات متحده عربی با مشکلات فزاینده ای در مورد شیوه های لابی گری خود در واشنگتن مواجه شده است. بنابراین ، اولویت های عربستان سعودی تغییر کرده است. در بحران یمن، بهره گیری از عمان برای دستیابی به اهداف به طور فزاینده ای جذاب تر از سیاست امارات متحده عربی است که هدف ریاض را در جلوگیری از استقرار حوثی ها در استان های شمالی تضعیف نموده است. در زمینه اقتصادی ، امارات متحده عربی در حال تبدیل شدن به یک رقیب بزرگتر است زیرا ریاض از عدم اشتیاق بین المللی مشاغل برای تأسیس در عربستان سعودی و ترجیح آنها برای استفاده از دبی به عنوان پایگاهی برای عملیات گسترده تر خاورمیانه ابراز نگرانی می کند. عادی سازی روابط امارات با اسرائیل همچنین تلاش بن سلمان برای تبدیل عربستان سعودی به قطب فناوری منطقه را تهدید می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *