واشنگتن با افزایش هزینه های نظامی علیه هر عملیات نظامی که پوتین بدان دست می زد و همچنین با تکیه بر تهدید به مجازات- مجازات های عمدتا اقتصادی- آن هم در شریطی که مسکو حملاتش را ادامه دهد، در تلاش برای جلوگیری از تهاجم بود. اما این رویکرد بازدارندگی، آشکارا شکست خورد. روسیه به اوکراین حمله کرد و نظامیانش از آن برهه زمانی تا به امروز هزاران غیر نظامی را کشته و چندین شهر را ویران کردند. ایالات متحده همراه با متحدان و شرکای خود در واکنش به تجاوز روسیه، دست به اقدامت گسترده تری زدند، تحریم های بی سابقه ای از جمله مسدود کردن ذخایر بانک مرکزی و تحویل صدها میلیون دلار تجهیزات در راستای حمایت از ارتش اوکراین اعمال شد. با این همه به نظر می رسد فوریت مقابله با پوتین این سوال را مبهم جلوه داده است، این که اهداف ایالات متحده چه باید باشد و چگونه می توان آنها را به بهترین شکل محقق کرد.وحشت های مرتبط با این جنگ چون هدف قرار دادن مناطق اصلی شهرهایی چون خارکف و ماریوپل، آواره شدن میلیون ها نفر و تلفات غیرنظامیان نمی تواند مانع از بروز خشم جهان شود. اظهار نظرهای بایدن در ورشو و در وصف پوتین که گفته بود، به خاطر خدا، این مرد نمی تواند در قدرت بماند، منعکس کننده این احساس نسبتا گسترده ای است که ایالات متحده باید مجازات پوتین را در اولویت قرار داده و به دنبال انجامش باشد.یکی از این برخوردها می تواند برکناری پوتین از قدرت باشد( هرچند کاخ سفید این سیاست را رد کرده است) اما واشنگتن باید نسبت به خواسته تغییر رژیم که در ابتدا به نظر می رسد راه اصلی برای جبران و اصلاح شرایط موجود قلمداد می شود، محتاط باشد.تجربه های اخیر ایالات متحده در عراق، لیبی و سرزمین های دیگر نشان می دهد که تقریبا در هیچکدام از این موارد آمریکا نتوانسته به نتایج مطلوب خود دست یابد. در مقابل سیاستگذران در واشنگتن باید با دو نوع هدف جدا از هم دست و پنجه نرم کنند، ایالات متحده می بایست در کوتاه مدت اولویت هایش را بر مبنای نفی پیروزی پوتین در میدان جنگ، اجتناب از تشدید درگیری و محدود کردن هزینه های اقتصادی و انسانی تعریف کند. این کشور در دراز مدت هم می خواهد رفتار روسیه را به گونه ای تعریف و شکل دهد که خطرهای مرتبط با آن برای منافع ژئوپلتیک ایالات متحده و ثبات بین المللی به حداقل برسد و پتانسیل درگیری های منطقه ای در آینده کاهش یابد.چالش اصلی امروز این است که مقاومت شجاعانه اوکراین- همزمان با فشار بیشتر اعمالی توسط غرب بر مسکو- بعید است که بتواند بر مزیت های نظامی روسیه غالب شود؛ چه برسد به سرنگونی پوتین.از همین رو بدون نوعی معامله با کرملین، بهترین نتیجه احتمالا یک نبرد طولانی و سخت است که روسیه در جریانش در هر صورت برنده خواهد شد.چنین درگیری در طولانی مدت طبیعتا سطح خصومت حاکم میان روسیه با غرب را تقویت کرده و منافع بلندمدت ایالات متحده و ثبات منطقه ای و جهانی را تضعیف می کند.اگر این جنگ ماه ها طول بکشد، دستیابی به اهداف کوتاه مدت یا بلندمدت برای ایالات متحده بسیار دشوار خواهد بود. هراندازه هم که دستیابی به سازش با پوتین پس از کشتاری که او امروز به راه انداخته ناخوشایند هم باشد، ایالات متحده می بایست تلاش کند تا هر چه زودتر این مناقشه را با توسل به مذاکره حل و فصل کرده و پایانش را تضمین کند.
قرصی که به سختی بلعیده می شود
پوتین به پیروزی سریعی که به دنبالش بود دست نیافته است، هدف اولیه اش از جنگ آشکارا تغییر رژیم در اوکراین بود و امید داشت که بدون هرگونه تلاش نظامی قابل توجه ای خواسته اش را محقق کند. آن هم با نشان دادن هیبتش برای شوکه کردن دولت اوکراین و متقاعد کردن ولودمیر زلنسکی، رئیس جمهوری این کشور و تیمش برای فرار، مجبور کردن ارتش اوکراین به تسلیم و اطمینان از عقب نشینی سریع نظامیان اوکراینی؛ اینگونه پیروزی رعدآسای روسیه می توانست غرب را در برابر عملی انجام شده قرار دهد. پوتین همچنین تصور می کرد که دولت های اروپایی تمایلی به قطع ارتباط اقتصادی با روسیه ندارند و شکاف هایی در اتحاد فراآتلانتیکی بدین طریق ایجاد می شود که پوتین به واسطه اش می تواند از این چالش ها به نفع خود بهره مند شود.از همین رو باید گفت پوتین به شکل شکفت انگیزی قضاوت نادرستی کرد؛ تا به امروز اوکراینی ها به واسطه شکست پوتین از اعتباری بسیاری برخوردار شده اند- اما سیاست های ایالات متحده- از جمله ارسال کمک های نظامی به اوکراین، هم صدا کردن جامعه بین الملل و ضربه زدن به روسیه به واسطه تحریم های تنبیهی، قطعا نقش اصلی را ایفا می کند.اما مبارزه اولیه روس ها و نتایجش بدین معنا نیست که آنها در این جنگ شکست خواهند خورد. به نظر می رسد پوتین از تغییر رژیم به استراتژی تحمیل هزینه تغییر مسیر داده است. او با تحمیل درد و رنج بیشتر به اوکراین، به دنبال وادار کردن زلنسکی برای پذیرش شرایط صلح از جمله به رسمیت شناختن مناطق شرقی دونتسک و لوهانسک به عنوان کشورهای مستقل است. روسیه هنوز هم می تواند پیروزی را از چنگال شکست هایش در هفته ها و ماه های اینده برباید. بدون شک این یک پیروزی وحشیانه و خونین خواهد بود اما ارتش روسیه حتی پس از متحمل شدن خسارتی که متحمل شده هنوز ظرفیت دستیابی به آن را دارد.در صورتی که پوتین بعد از یک کارزار طولانی مدت به صلح دست یابد، طبیعتا این یک شکست استراتژیک مهم برای ایالات متحده محسوب می شود. یک جنگ طولانی که پوتین را پیروز میدان خواهد کرد و همچنین به مرگ و میر و ویرانی های بیشتر در اوکراین منجر خواهد شد، آوارگی و مهاجرت دسته جمعی را تسریع می بخشد؛ رخدادی که ممکن است وضعیت کشورهای همسایه اوکراین را هم تحت الشعاع قرار دهد و جرقه فجایع انسانی و شعله ور شدن بحران های سیاسی در اتحادیه اروپا را بزند علاوه بر این خطر تبدیل شدن جنگ روسیه و اوکراین به یک رویارویی مستقیم میان روسیه با ایالات متحده و متحدانش که بیش از 90 درصد تسلیحات هسته ای جهان را در اختیار دارند تا زمانی که این درگیری ها ادامه داشته باشد، همچنان بالا خواهد بود. پیامدهای اقتصادی منطقه ای و جهانی این مناقشه چند برابر خواهد شد و شاید جرقه رکود بزرگی در سراسر جهان بدین طریق زده شود.برای اجتناب از این نتایج و پیامدها، پایان جنگ با توسل به مذاکره در اولویت قرار دارد و فوری است. اوکراین و روسیه در مذاکرات دوجانبه شان پیشرفت هایی داشتند، به ویژه در باب احتمال عدم تعهد کی یف در آینده( به نظر می رسد زلنسکی مایل به پذیرش بی طرفی دائمی و چشم پوشی از هرگونه جاه طلبی برای پیوستن به ناتو است). با این همه به نظر می رسد که آنها با موانع غیر قابل عبوری روبرو شده اند.مسکو اصرار دارد که دامنه اختیار نیروهای نیابتی جدایی طلب حامی خود را در دونتسک و لوهانسک را بسیار فراتر از خط کنترل پیش از جنگ گسترش دهد و بدین وسیله اوکراین را وادار کند که آنها را به عنوان کشورهای مستقل به رسمیت بشناسد. کی یف هرگز این شرایط را نمی پذیرد. واشنگتن می تواند به شکست این بن بست کمک کند. ایالات متحده و شرکای اروپایی اش می توانند از اهرمی که به واسطه تحریم ها ایجاد شده اند برای واداشتن روسیه برای کنار گذاشتن خواسته های حداکثری اش استفاده کرده و برخی از تحریم ها را در حمایت از یک توافق صلح آمیز که از خطوط قرمز کی یف عبور نمی کند، بردارد.این امر ممکن است به سان قرصی باشد برای واشنگتن که خوردنش سخت است ؛چرا که به معنای کاهش موثر بخشی از فشارهای وارده بر پوتین است. اما گزینه های جایگزین بدترخواهد بود، یک جنگ شدید، تخریب شهرهای اوکراین، فرار میلیون ها شهروند غیر نظامی دیگر، رکود اقتصاد جهانی و خطر برجسته مرتبط با تشدید تنش ها.
بازی طولانی
برخی از ناظران از چشم انداز جنگ طولانی به عنوان فرصتی برای تضعیف چشم گیر روسیه و تضعیف رژیم پوتین استقبال کرده اند، اما واقعیت این است که پوتین صدمات حیرت آوری به قدرت، اعتبار و چشم انداز اقتصاد کشورش وارد کرده است. یک جنگ طولانی در اوکراین ممکن است این روند افول و به حاشیه راندن را خیلی سریع از آنچه تصور می کنیم پیش ببرد- روسیه را به نسخه بزرگ تر کره شمالی تبدیل کند- بنابراین سه هدف کلیدی بلندمدت ایالات متحده را تهدید می کند.
اول، واشنگتن به ثبات بلندمدت و صلح پایدار در اوکراین بعد از جنگ و در پیرامون روسیه علاقه مند است تا احتمال وقوع درگیری مانند آنچه رخ داد را در آینده کاهش دهد. علاوه بر تلاش های عظیم بشردوستانه و کمک های اقتصادی برای ایجاد ثبات در اوکراین، این امر مستلزم رایزنی های بعدی با همه طرف های درگیر روسیه، اوکراین، دیگر همسایگان روسیه و غرب است.گفتگوها باید با هدف توافق در باب قوانینی باشد که خطر جنگ آینده میان روسیه و همسایگانش را به حداقل برساند. این روند طولانی خواهد بود، شبیه به مذاکراتی که قانون نهایی هلسینکی، توافقنامه پان اروپایی 1975 را که طیفی از مسائل امنیتی و بشردوستانه را پوشش می داد، تعریف کرد.جنگ در اوکراین این واقعیت را آشکار کرده که رقابت برای نفوذ در این منطقه از کنترل خارج شده است. جنگ در اوکراین می تواند به عنوان نمونه در بلاروس تکرار شود، اگر رهبر آینده این بازیگر بخواهد کشورش را از آغوش روسیه دور کند یا در گرجستان، مگر این که ساختار امنیتی برای مدیریت رقابت ژئوپلتیک و و ایجاد انگیزه برای حل مسالمت آمیز اختلاف ها وجود داشته باشد.دستیابی به این توافق منجر به تنش زدایی جدید با روسیه یا پایان دادن به روابط پرتنش و گاها خصمانه نخواهد شد.در مقابل، این مسئله حداقل ثبات را میان دشمنان ایجاد خواهد کرد.دوم، اگرچه ایالات متحده و متحدانش باید روسیه را مسئول جنگ بدانند، اما مهم آن است که از تبدیل کشور به یک مخرب بین المللی غیر قابل اصلاح اجتناب کنند. این مقوله به ناچار یک فعل متعادل کننده دشوار را اثبات خواهد کرد. برخی از تحریم های تنبیهی و سایر اقدام های اعمال شده علیه روسیه به واسطه تجاوزگری اش احتمالا باید به قوت خود مورد توجه قرار بگیرد. اما یک شوک اقتصادی شدید می تواند کشور را بی ثبات کند و سناریو و کابوس دهه 1990 روسیه و هرج و مرج های حاصل از آن را تکرار کند.در آن برهه زمانی، ایالات متحده به این نتیجه رسیده بود که روسیه ضعیف که قادر به کنترل قلمرو و زرداخانه هسته ای بزرگ خود هم نیست، تهدید جدی برای امنیت ملی ایالات متحده خواهد بود و آشفتگی حاکم بر این کشور از منظر اقتصادی، چندین جمهوری شوروی سابق در آسیای مرکزی را که به شدت وابسته به وجوه ارسالی از مسکو و رابطه اقتصادی با این کشور هستند را نابود خواهد کرد. روسیه ممکن است به یک بازیگر سرکش تبدیل شود، مسکو قبل از جنگ بسیاری از تمایل های سرکشانه خود را نشان داد، حقیقتی که در جریان ماجرای الحاق کریمه در سال 2014 و مداخله در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا مشاهده شد. اگر همه انگیزه ها برای بازگردان اعتدال از میان بروند، این تمایل ها احتمالا به یک هنجار تبدیل می شوند و اگر روسیه مانند کره شمالی به سان یک ویرانگر مصمم بین المللی رفتار کند، بسیاری از آنچه از این سیستم چندجانبه باقی مانده، از جمله رژیم منع اشاعه هسته ای و نهادی چون شورای امنیت سازمان ملل از میان خواهد رفت.علاوه بر این، اگر اقتصاد روسیه تا حد زیادی از سیستم مالی بین المللی جدا شود، مسکو دلیل چندانی برای ممانعت از حمله به بانک ها، شرکت ها و سایر موسسه های مالی غربی با قابلیت های قبال توجه سایبری خود نخواهد داشت.در نهایت اگر چه واضح است که روسیه صرف نظر از این که واشنگتن چه می کند، بسیار به حمایت های چین وابسته خواهد بود، ایالات متحده منافع بلندمدتی در اجتناب از ایجاد فضای دوقطبی جدید دارد. یک روسیه کاملا وابسته به چین را تعریف می کند- چین که مایل است رژیم پوتین را تضمین کند- این گزاره می تواند این دو بازیگر را به سوی یک اتحاد عملی برای مقابله با ایالات متحده و متحدانش برساند؛ چنین نتیجه ای طبیعتا چالش های واشنگتن را در رقابت طولانی مدت با پکن را تشدید خواهد کرد. سه منافع بلندمدت- دستیابی به ثبات منطقه ای، دلسرد کردن روسیه از تبدیل شدن به یک قدرت سرکش بین المللی و جلوگیری از شکل گیری نظم دو قطبی جدید، نباید سیاستگذاران ایالات متحده را از تحمیل هزینه ها به پوتین و رژیم او بازدارد. اما آنها باید تصمیم سازان ایالات متحده را آگاه سازند، صلح حاصل از مذاکره در هفته های پیش رو که امکان کاهش فشار برخی از تحریم ها را فراهم می کند، نخستین گام ضروری برای پیگری هر سه مقوله خواهد بود؛ در غیر این صورت، ادامه درگیری های منطقه ای، فروپاشی اقتصاد روسیه، افزایش بی نظمی جهانی و اتحاد دوفاکتو مسکو و پکن، همگی به نتایج بلندمدت محتمل تری تبدیل خواهند شد.
رهبران خونسرد
تعداد زیادی از تحلیلگران و سیاستمداران در واشنگتن از دولت بایدن می خواهند که تغییر رژیم در روسیه را به عنوان هدف اصلی ایالات متحده تعریف کنند.این موضع گیری قابل درک است، پوتین و رژیم تحت کنترلش به اعمال خشونت آمیز و در عین حال هولناکی علیه اوکراین دست زدند. تحریم های اعمال شده بر روسیه اقتصاد این کشور را متزلزل کرده است و ثبات و رفاه نسبی را که هسته اصلی مشروعیت پوتین بوده را تضعیف کرده است. جنگ پوتین علیه اوکراین در واقع خطرهای واقعی بی ثباتی داخلی را در درازمدت ایجاد کرده و حکومت را به خطر می اندازد.اما اتخاذ سیاست رسمی تغییر رژیم یا حتی تایید ضمنی اش می تواند به شکلی چشم گیر برای ایالات متحده، متحدانش، اوکراین و حتی مردم روسیه نتایج معکوسی را به دنبال داشته باشد. استراتژیست های روس مدت ها است که گفته اند غرب تلاش دارد مقوله هایی چون سرنگونی دولت، تهدیدهای در حاشیه، جنگ اقتصادی، برانگیختن ناآرامی های داخلی و در نهایت حمله مستقیم نظامی را ترکیب کند، اگر کرملین متقاعد شود که سیاست ایالات متحده با هدف تغییر رژیم اتخاذ و اجرایی می شود، احتمالا به شدت بدان واکنش نشان خواهد داد. بعید است پوتین بدون مبارزه با دشمنان داخلی یا خارجی اش سقوط کند. دولت روسیه همچنان قادر به سرکوب خشونت آمیز قابل توجه معترضانش در داخل و حتی بیش از آنچه در ماه گذشته نشان داده بود در فراتر از مرزهای کشوری که بدان حمله کرده، هست.در حالی که جنگ روسیه در اوکراین ادامه دارد و روز به روز فاجعه انسانی عمیق تر هم می شود، واشنگتن ممکن است وسوسه شود که منحصرا بر مجازات پوتین تمرکز کند، اما این رویکرد نیز محتملا نتایج معکوسی به دنبال دارد. در کوتاه مدت، پیگری یک راه حل از طریق مذاکره می تواند منجر به پیروزی روسیه شود، در دراز مدت، ایالات متحده خواهان ثبات و صلح در داخل و اطراف اوکراین است و تضمین می کند که مسکو هزینه تجاوزش به اوکراین را بدون این که آن را به یک اقدام منفور جهانی تبدیل کند، بپردازد. بازی پوتین خشم قابل توجه جهان را برانگیخته است اما برای تعقیب و تحقق اهداف کوتاه مدت و بلندمدت ایالات متحده خونسردی لازم است.