علاوه بر این، کشورهایی خارج از سیستم غربی نیز هستند که از ارسال کمک نظامی به اوکراین خبر دادهاند. فضای تنش، تفرقه و خصومت متقابل بین طرفین درگیری شاید فراتر از فضای جنگ سرد بوده است و تحریمهای اقتصادی لحاظ شده توسط غرب و متحدان بینالمللی آن علیه روسیه در چند هفته اول تهاجم روسیه به اوکراین، سختتر از تمامی تحریمهای اعمالشده علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق در دوران جنگ سرد بود. به گفته رسانههای روسی، مسکو از نظر تعداد تحریمهای بینالمللی به هدف شماره یک تبدیل شده است؛ موج تحریمهای اعمالی علیه روسیه در پی حمله نظامی این کشور به اوکراین از مرز ۶۰۰۰ گذشته و اینها علاوه بر تحریمهایی بوده است که قبلاً به دلیل الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ علیه این کشور اعمال شده بود. از آغاز جنگ روسیه و اوکراین، بحثهای حساسی در مورد پیامدهای این جنگ، ذیل ابعاد گوناگون منطقه خاورمیانه وجود داشته است. امواج تهاجم فزاینده روسیه به اوکراین در سراسر جهان از جمله در خاورمیانه احساس میشود. درحالیکه مقیاس کامل تأثیر جنگ بر منطقه در هفتهها و ماههای آینده مشخصتر خواهد شد، اما پس از حدودا دو ماه از حمله، چند موضوع برجسته وجود دارد که شایسته توجه ویژه است.
چالشهای امنیت غذایی
تهاجم روسیه در حال حاضر بر اقتصاد بسیاری از کشورهای خاورمیانه تأثیر گذاشته و بلافاصله، منابع غذایی در سراسر منطقه را تهدید کرده است. کشورهایی مانند یمن، سوریه و لبنان هماکنون درگیر ناامنی غذایی هستند. سازمان خواروبار و کشاورزی میگوید گرسنگی ۵۵ میلیون نفر را در سراسر منطقه تحت تاثیر قرار میدهد. افزایش قیمتها یا اختلالات در تحویل میتواند تأثیر مخربی در بسیاری از کشورها، هم بر استانداردهای زندگی و هم به طور بالقوه، بر ثبات سیاسی داشته باشد. به هر حال، نگرانی عمومی در مورد افزایش قیمت مواد غذایی و به خصوص نان، اغلب یک کاتالیزور کلیدی برای اعتراضات و ناآرامیهای مردمی در سراسر منطقه بوده است.
امنیت غذایی در خاورمیانه به عنوان یکی از چالشهای ناشی از جنگ روسیه و اوکراین در همان اوایل درگیری ظاهر شد، زیرا روسیه بزرگترین صادرکننده گندم است و اوکراین در رتبه پنجم جهان قرار دارد. هر دو کشور با هم ۲۵ درصد از کل صادرات گندم در جهان را بر عهده دارند و بیش از ۵۰ درصد از صادرات گندم آنها به کشورهای خاورمیانه ارسال میشود. این دو کشور از بنادر خود در دریای سیاه برای صادرات گندم خود به خاورمیانه استفاده میکنند که اکنون به منطقه جنگی تبدیل شده است. از سوی دیگر، خاورمیانه یکی از بزرگترین مصرفکنندگان و واردکنندگان گندم است. همچنین، این منطقه در سالهای اخیر از خشکسالی رنج برده و به تبع این روند، محصولات گندم را تحت تأثیر قرار داده است، به ویژه در کشورهای عربی شمال آفریقا که شاهد بدترین خشکسالی در ۳۰ سال گذشته بودهاند.
گزارش وزارت کشاورزی آمریکا حاکی از آن است که ۹ کشور عربی حدود ۲۲ درصد از واردات گندم جهانی را در بر میگیرند که عبارتاند از مصر، الجزایر، مراکش، عراق، یمن، عربستان سعودی، سودان، امارات متحده عربی و تونس. اکثر این کشورها به شدت به واردات گندم از روسیه و اوکراین متکی هستند. مصر بزرگترین واردکننده گندم در جهان است. ۵۰ درصد از واردات گندم از روسیه و ۳۰ درصد از اوکراین انجام میشود. اکثر کشورهای عربی تأیید کردند که ذخایر فعلی گندم آنها فقط برای ۲ تا ۳ ماه کافی است. برخی از کشورهای خاورمیانه به لطف توان اقتصادی و منابع مالی قابل توجه، قادر به غلبه بر این چالش هستند. با این حال، کشورهایی در منطقه وجود دارند که اقتصاد آنها فرسوده شده و واردات گندم از روسیه و اوکراین متوقف یا با مشکل مواجه شده است.
قیمت گندم از زمان آغاز جنگ اوکراین تا کنون ۳۷ درصد افزایش یافته است که نهتنها امنیت غذایی در این کشورها بلکه امنیت ملی و ثبات سیاسی را نیز به دلیل احتمال وقوع اعتراضات گسترده مردمی یا آنچه به عنوان قیام نان یا انتفاضه گرسنگان شناخته میشود، تهدید میکند. علاوه بر این، فقط گندم نیست. روسیه و اوکراین از بزرگترین صادرکنندگان روغن آفتابگردان در جهان هستند که محصول مصرفی اساسی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه قلمداد میشود. علاوه بر این، افزایش هزینه حملونقل در نتیجه افزایش قیمت سوخت که از زمان شروع این جنگ شاهد بودیم، به ناچار قیمت تمامشده مواد غذایی را نیز افزایش خواهد داد. این بحران نشان داده که منطقه خاورمیانه نهتنها در برابر چالشهای امنیتی سنتی ضعیف است، بلکه در مواجهه با چالشهای امنیت غذایی نیز آسیبپذیر است.
چالشهای ژئوپلیتیکی
حمله روسیه به اوکراین، اکثر دولتهای منطقه را تا حدی در تنگنای راهبردی قرار داده است. تقریباً همه آنها در دهه گذشته روابط خود را با مسکو گسترش دادهاند، هم در واکنش به بازگشت روسیه به منطقه به عنوان یک قدرت خارجی بزرگ (از طریق مداخله نظامی آن در سوریه)، و هم برای انطباق با واقعیت ژئوپلیتیکی جهان چندقطبی که در آن ایالات متحده و متحدان اروپایی آن دیگر تمایلی به تضمین امنیت منطقه ندارند. جنگ روسیه و اوکراین حوزه دریای سیاه را به یک منطقه سوزان تبدیل کرد. دریای سیاه یک دریای نیمه بسته است و تنها دروازه آن به شبکه حملونقل دریایی جهانی در مدیترانه از طریق تنگه بسفر و دریای مرمره است. با توجه به تجربیات تاریخی درگیریهای جهانی، به احتمال زیاد با در نظر گرفتن حضور نظامی روسیه در سوریه و سواحل آن، درگیریهای کنونی در دریای سیاه میتواند به منطقه مدیترانه و حتی دریای سرخ نیز کشیده شود. روسیه دارای نفوذ و فعالیتهای امنیتی قابل توجهی در شاخ آفریقا است. اریتره یکی از پنج کشوری (علاوه بر روسیه، بلاروس، کره شمالی و سوریه) بود که به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۲ مارس که خواستار توقف فوری استفاده روسیه از زور علیه اوکراین بود، رای منفی داد. خاورمیانه همواره در طول تاریخ و همچنین دههها مغناطیسی برای بحرانها و درگیریها بوده و عرصهای باز برای انواع جنگهای نیابتی بوده است. شاید غرب و روسیه برای اجتناب از جنگ جهانی باز به گزینه جنگهای نیابتی روی بیاورند.
غرب اعلام کرده است که برای کاهش وابستگی خود به واردات انرژی روسیه اقدام خواهد کرد و مطمئناً به سمت کشورهای صادرکننده نفت و گاز در خاورمیانه مانند کشورهای خلیج فارس، عراق، الجزایر، لیبی و حتی مصر روی خواهد آورد که تا حدودی توانایی صادرات گاز را دارد تا بتواند تامین انرژی از روسیه را جبران کند. روسیه البته به راحتی نمیپذیرد که کشورهای خاورمیانه این نقش را در آسیب رساندن به اقتصاد روسیه ایفا کنند. همچنین به غرب اجازه نخواهد داد که وابستگی خود به انرژی روسیه را رها کند و به هر طریق ممکن برای جلوگیری از این روندها تلاش خواهد کرد. با یک سیستم جهانی که از توسل به زور برای دستیابی به منافع خود ابایی ندارد و با توانایی روسیه برای تأثیرگذاری بر صحنه امنیتی خاورمیانه، ممکن است در دوره آتی شاهد درگیریهای مستقیم یا غیرمستقیم باشیم که امنیت انرژی در این منطقه را تهدید میکند.
شکاف بزرگ جهانی بین غرب و روسیه، ناشی از جنگ روسیه و اوکراین، خاورمیانه را با انتخابهای دشواری برای ایجاد موازنه در روابط بینالمللی سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود قرار خواهد داد. روسیه امروز اتحاد جماهیر شوروی سابق نیست. روسیه در حال حاضر روابط خوبی با اکثر کشورهای خاورمیانه دارد، از جمله روابط پیشرفته در زمینه تسلیحات با کشورهای عربی خلیج فارس که متحدان سنتی غرب در منطقه محسوب میشدند. تشدید روابط و عدم تفاهم بین غرب و روسیه همچنین پیچیدگی بحرانهای خاورمیانه را که روسیه در آن درگیر است، مانند بحران سوریه و لیبی افزایش میدهد و شانس دستیابی به راه حلهای منصفانه برای این بحرانها یا راه حلهایی که ثبات پایدار را برای منطقه به ارمغان میآورد، کاهش میدهد.
در صورتیکه روسیه موفق شود شرایط خود را برای پایان دادن به جنگ در اوکراین به جهان تحمیل کند، این امر به متحدان روسیه مانند حکومت اسد در سوریه، خلیفه حفتر در لیبی، ایران و سایر بازیگران همسو با آن در منطقه خاورمیانه، انگیزه مضاعفی خواهد داد. نیاز به افزایش عرضه انرژی برای جبران کاهش واردات انرژی از روسیه ممکن است غرب را مجبور کند که فشار خود را بر ایران کاهش دهد و اجازه صادرات بیشتر نفت و گاز این کشور را بدهد. این احتمال، به نفع اقتصاد ایران به خصوص با افزایش قیمت جهانی نفت خواهد بود. در دهههای گذشته، ایران از ثروت مالی خود در دو حوزه اصلی استفاده کرده است: اول، افزایش و تقویت نفوذ خود در منطقه با حمایت از نیروهای نیابتی مرتبط با ایران و دوم، توسعه برنامه هستهای خود. در صورت تحقق این فرضیهها، منطقه خاورمیانه باید خود را برای رفتار با ایران تاثیرگذارتر از قبل و بسیار نزدیک به داشتن قابلیتهای هستهای موثر آماده کند.
از سوی دیگر، نیاز غرب به منابع انرژی نقش بیشتری را به کشورهای تولیدکننده نفت در خاورمیانه، به ویژه عربستان سعودی که انتظار میرود جایگاه آن به عنوان یک بازیگر مهم در عرصه بینالمللی و منطقهای تقویت شود، خواهد داد. در همین حال، تولیدکنندگان گاز خاورمیانه با سؤالات فوریتری در مورد چگونگی افزایش عرضه گاز خود مواجه هستند. حتی قبل از حمله روسیه به اوکراین، تقاضا در بازارهای بینالمللی گاز از عرضه بیشتر بود که قیمتها را افزایش داد. اما اکنون، نیاز مبرم اروپا به تغییر واردات خود از روسیه، فوریت تازهای به این بحثها میافزاید. در اینجا، مشکل و راه حل نهایی احتمالاً کمتر در مورد سیاست و بیشتر در مورد ظرفیت است. برای قطر و سایر تولیدکنندگان این امکان وجود دارد که در میانمدت و بلندمدت گاز بیشتری به اروپا بفروشند، اما ارائه تسهیلات فوری دشوارتر است. قراردادهای بلندمدت، تحویل کوتاهمدت را دشوار میکند و تجهیز زیرساختهای مورد نیاز، چه خطوط لوله یا پایانههای گاز طبیعی مایع، زمان میبرد.
واضح است که چشماندازهای جدید و موازنه بخشی وجود دارد که در میان کشورهای خلیج فارس شکل گرفته است. آنها ممکن است به جای پاسخ سریع به منافع متحدان غربی خود مانند سالهای جنگ سرد، تصمیم بگیرند که در وهله اول بر اساس منافع ملی خود با مناقشه غرب و روسیه رفتار کنند. به نظر میرسد که اکنون کشورهای حاشیه خلیج فارس این درس را به خوبی آموختهاند. با وجود همه چیزهایی که به غرب ارائه کردهاند این کشورها در مواجهه با رقتار ایران و نایبانش در منطقه تنها ماندهاند. در طول دو هفته اول جنگ روسیه و اوکراین، پنج واقعیت مهم در این زمینه رخ داد: اولین مورد، امتناع امارات از رای دادن به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت تهاجم روسیه به اوکراین بود. دوم، صدور قطعنامهای از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد است که توسط امارات متحده عربی برای ممنوعیت ارسال تسلیحات به حوثیها در یمن و رای روسیه به تصویب این قطعنامه پیشنهاد شد. سوم، رای ممتنع ایران، مانند بقیه متحدان روسیه، علیه قطعنامه سازمان ملل در دوم مارس بود که تهاجم روسیه به اوکراین را محکوم کرد. چهارم، اصرار عربستان بر رد درخواستهای آمریکا و اروپا برای افزایش تولید نفت برای کاهش قیمتهای جهانی آن است و پنجم، گزارش والاستریت ژورنال در ۸ مارس است که ادعا میکند ولیعهد سعودی، شاهزاده محمد بن سلمان، و ولیعهد ابوظبی، شیخ محمد بن زاید، از دریافت تماسهای تلفنی جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا درباره بحران اوکراین خودداری کردند.
همچنین، جنگ روسیه و اوکراین نیاز سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، را برای بازگرداندن اتحاد و تقویت همبستگی خود آشکار کرد. در این تلاش، مسلم است که ناتو شروع به تجدید نظر در نگرش منفی خود نسبت به ترکیه، که دومین ارتش بزرگ ناتو پس از ایالات متحده دارد، کرده است. در سالهای اخیر، ناتو، ترکیه را برای رویارویی با چالشهای امنیتی که بحران سوریه ایجاد کرده، تنها گذاشته است. البته ترکیه این موضع ناتو را فراموش نخواهد کرد، اما تصمیمگیرندگان در ترکیه چنین فرصتی را که ممکن است ناتو برای بازگرداندن نقش ترکیه در این اتحاد ارائه کند، از دست نخواهند داد؛ اگر این فرصت منجر به افزایش نقش و نفوذ ترکیه در خاورمیانه شود و در خدمت منافع و امنیت ملی ترکیه باشد.
جمعبندی
به طور کلی، تصور سناریویی که در آن جنگ اوکراین بر تلاشهای بینالمللی برای حل مناقشات در منطقه تأثیر نامطلوب نداشته باشد، دشوار است. تهاجم روسیه به اوکراین بر منطقه خاورمیانه در سه حوزه اصلی تأثیر میگذارد: مذاکرات سیاسی و اقدام نظامی، امنیت غذایی، و تامین گاز و نفت. از نظر دیپلماتیک، این بحران هنوز هیچ تغییر قابل توجهی را اعمال نکرده است. در عوض، کشورهای مختلف، از جمله بازیگران خاورمیانه، شرطبندیهای خود را بین ایالات متحده و روسیه پوشش میدهند و به دنبال به چالشها و فرصتهای منافع و امنیت ملی خود در حوزههای کلیدی و حساس هستند. با این حال، تحریمهای بلندمدت علیه روسیه برای کشورهای خاورمیانه چالشبرانگیز خواهد بود. چیزهای زیادی باقی مانده است که در این درگیری ملاحظه شود و خط سیر آن نشاندهنده یک تغییر بلندمدت در روابط بینالملل و منطقهای است. اگر رئیسجمهور روسیه در سطح بینالمللی احساس انزوای بیشتر کند، اقدامات آینده او چگونه خواهد بود و آیا او تلاش میکند از نقاط فشار مختلف در خاورمیانه برای رسیدن به آنچه در جای دیگر میخواهد استفاده کند؟
بدین اعتبار، اکثر کشورهای منطقه تا کنون سعی کردهاند با احتیاط قدم بگذارند و واکنشی ملایم در برابر این تهاجم از خود نشان دادهاند؛ اما باید در نظر گرفت که حفظ چنین موقعیتی با ادامه جنگ و پیامدهای آن دشوارتر خواهد شد. از آنجایی که بسیاری از کشورهای خاورمیانه مشتاق برقراری موازنه در روابط خود با ایالات متحده و روسیه هستند، ممکن است با گسترش درگیری اوکراین در میانه راه دچار چالش شوند. علاوه بر این، تهاجم مسکو چندین بخش حیاتی برای اقتصاد آنها، از نفت و گاز گرفته تا واردات کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده است و حملات بیشتر میتواند بیثباتی را در منطقه و فراتر از آن افزایش دهد. پیامدهای جنگ برای خاورمیانه در هفتهها و ماههای آینده آشکارتر خواهد شد. از این رو، چه به عنوان یک اثر درجه دوم جنگ و چه از طریق اقدام عمدی مسکو، تجاوز روسیه به طور قابل توجهی خطر بیثباتی در منطقه را افزایش داده است.