لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده نیز گفت: آمریکا به دنبال تضعیف روسیه است تا جایی که این بازیگر دیگر نتواند به تهدیدی علیه همسایگانش تبدیل شود، لیز تراس، وزیر خارجه بریتانیا هم جنگ اوکراین را جنگ ما خوانده است. دیگر رهبران اروپایی در انتخاب کلمات و عبارات محتاط تر بوده اند اما در ابراز مخالفتشان با حمله روسیه به خاک اوکراین با صراحت اقدام کرملین را به چالش کشیدند و از عناوینی چون وحشیانه و باور نکردنی در توصیف این حمله استفاده کرده اند. اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا اوایل ماه آوریل و بعد از بازدید از شهر بوچا گفت، آنچه دیدم تکان دهنده بود. درگیری در اوکراین اعضای اتحادیه اروپا را در حالت آماده باش نظامی قرار داده و به شکل چشم گیری خطرهای ناشی از وابستگی انرژی اروپا به روسیه را برجسته کرده است. خشنودی از تمایل پوتین برای استفاده از زور و تسلیحات تجاری از میان رفته و همچنین تمایل برای ورود اوکراین به اتحادیه اروپا وجود ندارد. ناتو هزاران نیروی جدید را در نزدیکی مرزهای روسیه مستقر کرده است.این نهاد نظامی ممکن است به زودی فنلاند و سوئد را نیز به صفوف اعضایش اضافه کند. در همین حال، رهبران روسیه چارچوب استراتژی جنگی شان را به شکل چشم گیری تغییر داده اند- به جای پیروی از تاکتیک عملیات ویژه محدوده برای آزاد سازی بخش هایی از شرق اوکراین به یک مبارزه تمام عیار و همه جانبه علیه ناتو متوسل شده اند-پوتین، ایالات متحده و دیگر بازیگران حامی اوکراین را به تلاش برای ویران کردن روسیه از داخل متهم کرده است ؛علاوه بر این رهبران روسیه در موارد متعدد هر کشوری را که جسارت مداخله در این مناقشه را داشته باشد به حمله هسته ای تهدید کرده اند. تمامی این تحولات در کنار هم نشانگر یک واقعیت جدید و در عین حال خطرناک است، دورانی که اهداف جنگی روسیه محدود به نازی زدایی و غیرنظامی کردن اوکراین بود دیگر گذشته است، در مقابل روزهایی هم که ایالات متحده و دولت های متحدش نیز مشارکتشان را محدود به کمک به اوکراین برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی اش کرده بوده اند نیز به پایان رسیده است، رهبران هر دو طرف امروز از یک سری خطوط عبور کرده اند که نمی توان به راحتی از آنها عبور کرد، ماحصل چنین وضعیتی جنگ سرد جدید میان روسیه و مخالفانش است؛ جنگی که در قیاس با همتای قرن بیستم خود در مقیاس جهانی،وسعتی کم تر دارد و اما پایدار و قابل پیش بینی هم نیست.
جنگ سرد جدید
رقابت نوظهور میان روسیه و ایالات متحده خطر کم تری از سلف تاریخی اش ( رقابت آمریکا و شوروی)خواهد داشت، چرا که روسیه با وجود زرادخانه هسته ای اش و منابع طبیعی عظیم خود در قیاس با گذشته برای واشنگتن به سان اتحاد جماهیر شوروی تهدید نظامی کم رنگ تری است.در عین حال تهاجم پوتین به خاک اوکراین، موجب شده تا مقام های ایالات متحده و متحدانش با نگاه دقیق تری کاستی های نظامی مسکو را مورد بررسی قرار دهند.با توجه به شکست کامل حمله روسیه به کی یف و تلفات مسکو در میدان نبرد و در برابر نیروهای و سلاح های اوکراینی، میلیارد ها دلاری که روسیه دردهه گذشته برای نوسازی نظامی اش هزینه کرده ،احتمالا هدر رفته است یا ربوده شده یا شاید هم هر دو.در این میان وسعت اقتصاد روسیه نیز بسیار با اهمیت است، کشوری که علیرغم داشتن درآمد حاصل از نفت و گاز، در زمان تهاجم به اوکراین، وسعت اقتصادش کوچک تر از شهر نیویورک محسوب می شد؛ این وضعیت پیش از آن بود که تحریم های اعمالی ایالات متحده و متحدانش علیه روسیه موجب شود تا براساس ارزیابی ها اقتصاد این کشوردر سال 2022 به میزان 10 تا 15 درصد انقباض را تجربه کند، رکودی که جبرا توانایی روسیه برای استفاده از اهرم اقتصادی اش علیه سایر کشورها را محدود خواهد کرد.برخلاف اقتصاد تحت فرماندهی و رهبری اتحاد جماهیر شوروی که این کشور را در آن بازه زمانی از پیامدهای حاصل از جنگ اقتصادی مصون می کرد، روسیه تحت رهبری پوتین به تجارت و سرمایه گذاری خارجی وابسته شده است و امروز این کشور در تلاش برای پرداخت بدهی های بین المللی اش است. البته روسیه می تواند از وابستگی متقابل به نفع خود بهره برداری کند، از همین رو اخیرا کرملین صادرات گاز به بلغارستان و لهستان را متوقف کرده است، با این همه در شرایطی که اروپا می تواند- می خواهد- با جدایی از روسیه جان سالم به در ببرد، گزینه های استراتژیک مسکو بسیار محدودتر شده است.
در طول قرن بیستم جذابیت ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی موجب شد تا مسکو متحدان، دوستان و تحسین کنندگان حقیقی اش را در سرار جهان از جمله کوبا، نیکاراگوئه واقع در قاره آمریکا، مصر و سوریه در خاورمیانه، کامبوج و ویتنام در آسیای جنوب شرقی و اتیپوپی و موزامیک در آفریقا را گرد خود جمع کند.اما روسیه امروز صرفا مشتریان و وابستگانی را اطراف خود دارد، اگرچه بسیاری از کشورها- از جمله اکثر دموکراسی هایی با درآمد کم یا متوسط- چون برزیل، هند، اندونزی و مکزیک اعلام بی طرفی کرده اند و به تجارت با روسیه ادامه می دهند، اما هستند بازیگرانی چون بلاروس،اریتره، کره شمالی و سوریه که از تهاجم سوریه به اوکراین در سازمان ملل دفاع کرده اند.( اگر کاراکاس بدهی های معوقه اش به سازمان ملل را پرداخت می کرد و فرصت رای داشت، ونزوئلا هم از روسیه به واسطه حمله اش به اوکراین حمایت می کرد). رقابت میان روسیه و ایالات متحده در قیاس با رقابت آمریکا با شوروی هم دامنه و گسترده محدودتری دارد و هم کم خطرتر خواهد بود، چرا که پکن به عنوان متحد روسیه برای اتحادش با مسکو ارزش کمی قائل است. هرچند شی جین پینگ، رهبر چین، درست قبل از آغاز حمله به اوکراین با پوتین رودررو دیدار داشت و متعهد شد که دوستی چین با روسیه محدودیتی ندارد، با این هم باید اذعان کرد که شی جین پینگ بیش از همه نگران آینده چین و آینده خود است تا دوستی با پوتین. پکن مطمئنا از حملات مسکو به اوکراین -علیرغم فشارهای آمریکا و اروپا -حمایت می کند و از همین رو بعید است که شی توسل روسیه به سلاح های شیمیایی یا هسته ای را محکوم کند. با این همه آشکارا چین محدودیت هایی را در حمایت از مسکو قائل است. چین ممکن است به عنوان یک قدرت تجدید نظر طلب درصدد تضعیف هژمونی ایالات متحده باشد، اما علاقه زیادی به حفظ ثبات جهانی دارد، مشروعیت شی و حزب کمونیست چین به تداوم رشد اقتصادی وابسته است و تداوم این رشد به ادامه روابط عملگرایانه پکن با شرکای تجاری اصلی اش در اروپا، ژاپن و ایالات متحده بستگی دارد. بنابراین بعید است چین با نقض آشکار تحریم های اعمال شده علیه روسیه یا ارائه حمایت های نظامی مستقیم به مسکو خود را در معرض خطر رویارویی قرار دهد. علاوه بر این، این احتمال وجود داد که محدودیت های مشابهی بر تجارت اعمال شود، اگرچه پکن و مسکو شرکای طبیعی هستند- چین به نفت، گاز، فلزات و مواد معدنی روسیه نیاز دارد و روسیه به شدت به پول نقد چین وابسته است- با این همه زیرساخت های مورد نیاز برای انتقال صادرات اروپا به شرق مستلزم سرمایه گذاری های بلندمدت مالی عظیم است. رشد اقتصادی چین در حال حاضر کند شده است و تمایل پکن برای صرف چنین هزینه هایی مشروط است به امتیازهای بسیار مطلوبی که پکن از مسکو دریافت خواهد کرد، به طور خلاصه، علیرغم لفاظی های بدون محدودیت شی، دوستی پکن با روسیه دارای مرزهای سیاسی و اقتصادی روشنی است. متاسفانه این ها خبرهای خوبی برای واشنگتن و متحدانش قلمداد نمی شود، برخلاف جنگ سرد قرن بیستم، ایالات متحده در حال حاضر از منظر سیاسی ناکارامدترین عضو گروه 7 است.از طرفی دیگر فارغ از این که دموکرات ها و جمهوری خواهان هر دو اوکراینی ها را مستحق دریافت سلاح نظامی می دانند و روس ها را مستحق تحریم، اما هر دو حزب تاکید دارند که ایالات متحده می بایست از رویارویی مستقیم با مسکو اجتناب کند، از همین رو چنین اتفاق نظر سیاسی در داخل نمی تواند مدت زمانی طولانی دوام بیاورد. در شرایطی که انتخابات میان دوره ای کنگره پیش رو است، جمهوری خواهان درصددند تا افزایش بهای بنزین و تورم بی سابقه را برجسته کنند و بایدن را رهبری ضعیف و بی ثبات معرفی کنند؛ رهبری که اوکراین را از دست داده است.دموکرات ها هم به نوبه خود تلاش خواهند کرد تا جمهوری خواهان را به موضوعاتی چون دوستی ترامپ، رئیس جمهوری پیشین با پوتین و بدبینی اش به ناتو گره بزنند. در شرایطی که اروپا ناظر بازگشت رویارویی های تلخ حزبی در ایالات متحده است، به درستی نمی داند که انتخابات آینده چگونه می تواند رویکرد واشنگتن را در ارتباط با روسیه و اتحاد فراآتلانتیک تغییر دهد- به ویژه اگر ترامپ به عنوان نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری در سال 2024 در میدان حاضر شود.با اوج گرفتن جنگ سرد جدید، رهبران باید بیش از هر زمان دیگر درباره نرده های محافظ فکر کنند.یکی دیگر از مقوله های خطرناک در رقابت ایدئولوژیک میان دموکراسی ها و خودکامگی ها و لفاظی های مرتبط با آن نهفته است. به عنوان مثال، بایدن و برخی از رهبران اروپایی استدلال کرده اند که روسیه باید از گروه 20؛ گروهی متشکل از رهبران 20 اقتصاد بزرگ جهان، بیرون رود. علیرغم ادعاهای بدبینانه مبنی بر این که گروه 20 جمعی بیش از یک فرصت ژئوپلتیک نیست، باید گفت این گروه ارزش خود را در طول بحران مالی جهانی سال 2008 ثابت کرد؛ زمانی که فضایی ایجاد شد برای گردهمایی کشورهایی با نظام های سیاسی و ارزش های ایدئولوژیک متفاوت.
با فروپاشی بازارها، رهبران گره 20 دریافتند که تنها در صورتی می توانند به فاجعه اقتصادی جهانی پاسخ دهند که کشورهای غیر دموکراتیک و سرمایه داران دولتی چون چین، روسیه و عربستان سعودی همگی در کنار دموکراسی های صنعتی پیشرفته پشت یک میز بنشینند. با این همه بایدن نیاز چندانی به همکاری با بازیگران دیگر فراسوی مرزهای ایدئولوژیک نمی بیند. رئیس جمهوری ایالات متحده به جای این که درگیری ها در اوکراین را ماحصل یک حمله تجاوزکارانه نشان دهد، آن را به قالب نبرد میان دموکراسی و خودکامگی توصیف کرده است. شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین نمی تواند چنین صدایی را دوست داشته باشد.در اجلاس ماه نوامبر گروه 20، بایدن و متحدانش می بایست میان دو گزینه یعنی پشت یک میز نشستن با مستبدانی چون پوتین و شی و یا ناکارامد کردن گروه 20 آن هم در شرایطی که تهدیدهای جهانی چون تغییرت اقلیمی، همه گیری، گسترش بیماری ها نیاز به اقدامی جمعی دارند، یک گزینه را انتخاب کنند. فن اوری های مخرب در حال افزایش هستند؛ در چنین شرایطی چشم انداز مبتنی بر شکست همکاری های چندجانبه تنها خطر بزرگ برای نظم جهانی از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.آخرین دلیلی که نشان می دهد جنگ سرد اخیر خطرناک تر از گذشته خواهد بود، احتمال بالای توسل روسیه به نبرد سایبری مخرب است. علیرغم عدم تقارن میان مسکو و واشنگتن در ارتباط با معیارهای سنتی قدرت، سلاح های دیجیتال پیچیده روسیه در مقایسه با موشک های هسته ای که ایالات متحده و اروپا را در دهه 1980 تهدید کردند، بی ثبات کننده تر هستند. سلاح های سایبری قادر نیستند جان مردم را بگیرند اما آثار مخربی برجای می گذارند و می توانند به سیستم های مالی، شبکه های برق و سایر زیرساخت های ضروری آسیب های جدی وارد کنند. مهم تر از همه احتمال استفاده از سلاح های سایبری توسط دولت ها بیش از توسل آنها به تسلیحات کشتار جمعی است زیرا ساختن تسلیحات سایبری آسان تر است اما دفاع در برابر آنها بسیار سخت و تقریبا غیر ممکن است و نمی توان از توسل بدان ممانعت کرد. واشنگتن باید از این واقعیت که پوتین هنوز بدین سلاح مخرب متوسل نشده است، اندکی احساس آرامش کند. برنامه ریزی برای حملات سایبری موثر شاید ماه ها و سال ها به طول انجامد و این در حالی است که جنگ در اوکراین تازه آغاز شده است. همانطور که ایالات متحده و اروپا با توسل به اهرم های تنبیهی اقتصادی علیه روسیه تلاش کرده اند به این تهاجم پاسخ دهند، مسکو می تواند از سلاح های سایبری اش برای فلج کردن ساختار سیاسی ایالات متحده و اروپا و با هدف قرار دادن انتخابات پیش رو و تکیه بر انتشار گسترده اطلاعات نادرست، استفاده کند.
حفاظ ها کجا هستند؟
با اوج گرفتن جنگ سرد جدید، رهبران باید در باب محافظ ها بیشتر فکر کنند؛ اهرم های ایمنی که با توسل بدان ها اطمینان حاصل خواهد شد که این درگیری به رویارویی مستقیم میان روسیه با ناتو تبدیل نمی شود. برای مثال، پس از پایان بحران هسته ای موشکی کوبا، رهبران ایالات متحده و اروپا و شوروی سیستم های ایمن تعریف کردند- توافق نامه هایی برای کنترل تسلیحات مانند توافق در باب تسلیحات هسته ای میان برد(INF) و گام های اعتمادسازی چون پیمان موسوم به آسمان باز برای اطمینان از این که جنگ نیابتی در سراسر جهان زمینه را برای وقوع جنگ جهانی سوم هموار نخواهد کرد.اما امروز هیچ معادلی برای معاهده INF و هیچ راهی برای مذاکره و اجرای این توفق وجود ندارد آن هم در شرایطی که روسای جمهوری و رهبران روسیه و آمریکا و غرب به یکدیگر اعتماد ندارند.این که تا چه مدت زمانی برای تعریف قوانین و نهادهای جدید اعتماد احیا خواهد شد، غیر قابل پیش بینی و دشوار است. شورای امنیت سازمان ملل متحد ناکارامد است و از میان رفته و از همین رو به واسطه نبود جایگزینی واقع بینانه بهترین رویکردی که رهبران می توانند بدان متوسل شوند تا بدین طریق دامنه آسیب های رو به رشد در میانه رویارویی روسیه و غرب را کاهش دهند، تداوم ارتباطات صریح و محترمانه در باب فرصت های بالقوه است. در حال حاضر جامعه بین الملل درگیر جنگی شده است که برای محدود کردن گستره اش هیچ مکانیسم توافقی در اختیار ندارد. با این حال رهبران ایالات متحده و اروپا بر این باورند که می توانند مانع از آن شوند که نبرد از کنترل خارج شود.
رهبران ایالات متحده و اروپا همچنان به تحمیل تحریم های سخت تر، ارسال سلاح های مرگبارتر به کی یف، پایتخت اوکراین، اشتراک گذاری اطلاعات با ارتش اوکراین، تشویق گسترش دامنه نفوذ ناتو و در نهایت صحبت از اینده اروپایی اوکراین ادامه خواهند داد.رهبران غرب به گونه ای صحبت می کنند که گویی مخالفتشان با اعزام نیروهای ناتو به خاک اوکراین یا ایجاد منطقه پرواز ممنوعه بر فراز حریم هوایی این کشور، خطر اقدام تلافی جویانه روسیه را کاهش خواهد داد. با این حال واقعیت آن است که پوتین از پیش تر ها،این مراحل را به سان اقدامات و رویکردهای جنگ طلبانه می دید. با این همه اجرایی کردن ان سیاست ها برای ایالات متحده و متحدانش ارزش دارد و روسیه ممکن است هنوز تاب مقابله با قدرت زیاد تحمیلی شده از جانب غرب را نداشته باشد طبیعتا هر اندازه جنگ طولانی تر شود و ادامه یابد، برای هر یک از طرفین دشوارتر خواهد بود تا با حفظ میدان به نفع خود از گسترده تر شدن دامنه نبرد خوداری کند.در چنین شرایطی اگر پوتین اعلام پیروزی در داخل کشور را غیر ممکن بداند، خطر تشدید تنش ها بیشتر خواهد شد حتی اگر رئیس جمهوری روسیه متقاعد شود که این جنگ را با تصاحب و کنترل یک منطقه کوچک واقع در شرق اوکراین می تواند به عنوان یک پیروزی تاریخی برای روسیه به پایان برساند؛ با این همه هیچ تضمینی مبنی بر بازگشت به ثبات نسبی که پیش از 24 فوریه وجود داشت، قابل تصور نیست. پایان جنگ سرد جدید هنوز قابل پیش بینی نیست، روسیه ممکن است برای مدت زمانی نامعلوم درگیر تحریم های اعمالی توسط ایالات متحده و متحدانش بماند و روابط تجاری کمی با اروپا داشته باشد، پوتین تحقیر شده احتمالا عزم ناتو را به آزمون خواهد گذاشت. برای مثال روسیه این توان و قدرت را دارد تا به کاروان تسلیحات متحدان، مراکز آموزشی نظامیان اوکراینی و انبارهای ذخیره سازی سلاح در اوکراین حمله کرده و این امکانات را ویران کند. روسیه همچنین قادر است زیرساخت های غیر نظامی ایالات متحده و اروپا را نیز هدف حملات سایبری محدود خود قرار دهد. در چنین شرایطی این احتمال وجود دارد که کرملین با تشکل کمپین های خودساخته اش اخبار نادرست را برای هدف قرار دادن انتخابات آتی در ایالات متحده و اروپا منتشر کند. این مسئله طبیعتا فرایند عرضه گاز به کشورهای اروپایی بیشتری را قطع خواهد کرد و صادرات کالاهای حیاتی به این کشورها را محدود خواهد کرد. در میانه یک بحران اقتصادی رو به رشد، رهبران ناتو برای پاسخگویی به این تحرکات به شدت تحت فشار قرار خواهند گرفت؛ مقوله ای که موجب تشدید تهدیدها خواهد شد. اگر پوتین دونباس را از دست بدهد و اعلام پیروزی در داخل کشور را غیر ممکن قلمداد کند، خطر تشدید تنش ها بیشتر هم می شود. براساس این سناریو، مسکو ممکن است استفاده از سلاح های شیمیایی را برای تغییر فضای حاکم بر میدان نبرد یا با هدف حمله به تاسیسات ناتو در لهستان در دستور کارش تعریف کند. رهبران ایالات متحده و اروپا می توانند با حمله مستقیم به دارایی های روسیه در اوکراین یا ایجاد منطقه پرواز ممنوع به کنش های احتمالی مسکو پاسخ دهند. واشنگتن کمپین تحریم هایش را افزایش خواهد داد و به نوبه خود جریان گاز به اروپا را فورا متوقف می کند.در چنین شرایطی هر دو طرف وسوسه می شوند تا حملات سایبری مخربی را علیه زیرساخت های حیایتی یکدیگر انجام دهند. هرچند در چنین موقعیتی استفاده از سلاح های هسته ای و استقرار نیروهای ناتو در خارج از محدوده این نهاد نظامی غیر ممکن و غیر قابل تصور نخواهد بود، در نهایت باید اذعان کرد که بدون تعبیه نرده های محافظ، نمی توان گفت که این منطق جدید به چه نتایجی ختم خواهد شد.