با وجود فروپاشی بلوک شرق و پیشرفت های اقتصادی کشورهای شرق اروپا، به دلیل استفاده از منافع اروپای واحد، آنها کماکان رویکرد متفاوت حاوی دلایل غیر امنیتی را در مواجهه با پناهندگان، در مقایسه با اروپای غربی انتخاب کردند. فقدان ظرفیت بازار کار برای پناهندگان در این کشور و نگرانی این دولتها از شکل گیری یک جامعه چند ملیتی، می تواند از جمله دلایلی باشد که آنها برخلاف دولت – ملتهای غرب اروپا مانند آلمان و اتریش که از یک جامعه متنوع و چند ملیتی استقبال می کنند با پذیرش این پناهندگان موافقت نکنند. با اینکه موضع کشورهای اروپای غربی، پذیرش پناهندگان جنگ و بازگرداندن مهاجران غیر قانونی اقتصادی است، اما این خط مشی به چند دلیل در جلوگیری از سیل پناهندگان و مهاجران ناموفق بوده است:
اول، تعداد کشورهایی که در اثر جنگ یا سقوط دولتهایشان، با بی ثباتی مواجه اند روبه افزایش است. دوم، بسیاری از کسانی که مهاجر اقتصادی تلقی میشوند بعد از رسیدن به خاک اروپا، حاضر به ترک آن نیستند،به عنوان مثال تنها 30 درصد از مهاجران اقتصادی رد شده در آلمان حاضرند به صورت داوطلبانه به کشور خود برگردند. سوم، به دلیل قانون دریافت روادید برای اعضا خانواده و امکان اقامت فرد مهاجر یا پناهنده، به نظر میرسد که اروپا به مقصدی جذاب برای خانواده های کم درآمد کشورهای در حال توسعه، تبدیل شده است.
حضور پناهندگان در اروپا علاوه بر پیامدهای امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و تاثیرگذاری بر سیاست خارجی اتحادیه اروپا، پیامدهای غیر قابل کنترلی در فرهنگ بر جای خواهد گذاشت. با توجه به این نکته که طبق آمارهای سازمان ملل تا سال 2050 حدود 35 درصد جمعیت اروپا را مسلمانان تشکیل خواهند داد، به نظر می رسد علاوه بر تاثیرات دموگرافیک این حجم جمعیتی و اینکه پذیرش مهاجران به دلیل افزایش جمعیت کهنسال و نیاز به تزریق نیروی جوان برای کارهای کم درآمد و سطح پایین به عنوان امری اجتناب ناپذیر در اقتصاد بحران زده اروپا، ضروری به نظر میرسد اما حتی کسانی که این روش را به اروپا توصیه میکنند معتقدند که مهاجران و پناهندگان باید تابع ارزشهای اروپایی باشند و این تا حد زیادی غیر عملی است، زیرا از نظر آنان بسیاری از ارزشهای جدید، حاصل گفتمان های مدرن و پست مدرن و در تقابل با ارزشهای سنتی نهادینه شده در جوامع مسلمان است.
به همین دلیل مهاجران و پناهندگان مسلمان به عنوان بزرگترین جامعه مهاجر در اروپا، روند کندی را در یکپارچگی با جامعه میزبان در پیش گرفتهاند. محرومیت اجتماعی، بیکاری و قدرت گرفتن احزاب و گروههای راست افراطی، با به حاشیه راندن این پناهندگان، زمینه را برای جذب این گروه آسیب پذیر، توسط جریانهای تروریستی و نژاد پرست آماده می کند. این گروه از پناهندگان برای جبران هویت اسلامی و ملی تضعیف شده اشان،با پیوستن به جریانهای رادیکال سعی در بازسازی هویتی خویش دارند. نمونه این امر پیوستن تعداد زیادی از مهاجران الجزایری نسل دوم فرانسه به گروه داعش است.
همچنین با گسترش مطالبات برابری خواهانه جنسیتی و تغییر نگرش دربارهی اقلیتهای جنسی و قومی و تحولات عمده در ارزشها و باورها در اروپا، بسیاری از مهاجران و پناهندگان خاورمیانه ای و افریقایی که ارزشهایی بسیار محافظهکارانه، ایدئولوژیک و جنسیتی دارند، به ندرت تحت تاثیر آموزشهای شهروندی و نهاد های مدنی قرار گرفته و با جامعه میزبان یکپارچه نمی شوند. باید دید این خرده فرهنگ ایزوله شده اجتماعی، تا چه حد در مقابل استراتژی ضد تروریستی اروپا که مبتنی بر چهار رکن اساسی جلوگیری از ورود مهاجران و پناهندگان، محافظت، تحت تعقیب قانونی قرار گرفتن و واکنش به موقع در برابر اقدامات تروریستی است، دوام می آورد.
در این بین اروپا سعی می کند با تاکید بر جلوگیری از ورود مسلمانان، نه تنها در حال حاضر بلکه در آینده هم از ظهور رادیکالیسم و جریانهای یهودی ستیز افراطی در اروپا جلوگیری کند. هرچند که در دروان پسا استعماری و مخصوصا بعد از هولوکاست، اروپا با چالش جدیدی در این رویارویی فرهنگی روبرو بوده و با رویکردی محتاطانه، بر برتری فرهنگی اش در قالب ارزشهای جهانی، حقوق فردی و معاهدات بین المللی تاکید میکند وهمواره سعی داشته قدرت نرم خود را در کنار سایر ابزارهای اعمال قدرت بکار گیرد. حال این سوال مطرح میشود که ایدئولوژیهای لیبرالی و سکولار اروپایی چگونه در برابر تاثیرات مهاجرت انبوه مسلمانان، مقاومت خواهند کرد؟ به نظر میرسد اروپا، با توجه به موقعیت جغرافیایی و ارتباط آسان آبی و خاکی با آسیا و افریقا، در این مواجهه موفقیت چندانی بدست نیاورد.
منبع:http://alwaght.com/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.