« من دیگر به یک دولت یهود باور ندارم»

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

در آغاز ماه ژوئیه، پیتر باینارت ، استاد دانشگاه، با انتشار پی درپی دو مقاله که وجود دولت اسرائیل را زیر سوال می برد، بمبی در محافل روشنفکری ای منفجر کرد که به خود وی به آن تعلق دارد. مقاله « Yavne: A Jewish Case for Equality in Israel-Palestine » ( یبنه : یک دفاع یهودی برای برابری در اسرائیل-فلسطین) در ٧ ژوئیه در فصل نامه مترقی « Jewish Currents » که او سردبیر آنست، منتشر شد. دومین مقاله با عنوانی بحث انگیزتر : « I No Longer Believe in a Jewish State » (من دیگر به یک دولت یهود باور ندارم) فردای آنروز در نیویورک تایمز انتشار پیدا کرد.

غرق در فرهنگ یهودی ، مراعات کننده تکالیف مذهبی بدون اجرای آنها ، پیتر باینارت ۴٩ ساله، کارشناس سیاسی است و در دانشگاه نیویورک درس می دهد. او همچنین روزنامه نگار و همکار ماهنامه The Atlantic و تارنمای روزانه یهودی نیویورک The Forward است. او خود را همواره یک صیهونیست مترقی (لیبرال) دانسته است. روی سخن او در مقاله نیویورک تایمز به جریان صیهونیستی است که خود را به آن وفادار می داند و خطاب به آنها می گوید که با شور فراوان با مضمون اساسی توافق اسلو در ١٩٩٣، یعنی وجود دو دولت برای دو ملت در کنار هم ، موافق بوده است.بدین ترتیب می شد که « هم صیهونیست بود و هم مترقی». اما « وقایعی که پس از اسلو پیش آمد این امید را نابود کرد». واقعیت آنست که « اسرائیل مدتهاست در عمل کرانه باختری اردن را به خود ملحق کرده است». امکان وجود دودولت مستقل بدین ترتیب از میان رفته است( در مقاله اش او تاکید می کند که این امکان تنها «استتار»ی است برای تشدید سلب مالکیت از فلسطینی ها در سرزمینهای اشغالی). ما، یهودیان مترقی، باید با این واقعیت روبرو شده و « تصمیم خود را بگیریم ». موضع خود او در این مورد روشن است: پیتر باینارت نتیجه گیری می کند که باید « هدف نه دو دلت بلکه برابری حقوق یهودیان و فلسطینی های باشد» که برروی یک سرزمین زندگی می کنند.

اسرائیل، دولتی قانونا طرفدار جدا سازی نژادی و مذهبی

از لحاظ سیاسی این برابری بنظر او میتواند در چارچوب یک دولت با حقوق برابر برای همه – یک مرد، یک زن ، یک رای – و یا یک « کنفدارسیون متشکل از دو دولت عمیقا درهم ادغام شده» باشد. او اضافه می کند که در هرصورت اسرائیل دیگر یک دولت یهودی نخواهد بود. به کسانی که اورا در بهترین حالت یک خیالباف و در بدترین حالت یک خائن به آرمان صیهونیست می دانند، باینارت پیشاپیش پاسخ میدهد که اولا اسرائیل هم اکنون یک دولت با دو ملت است که یکی بر دیگری تسلط دارد. و ثانیا « راه حل برابری حقوق واقع بینانه تر از جدا سازی» است چراکه تحولات در محل به صورتی است که دو جمعیت هر چه بیشتر تابرتا زندگی می کنند در حالیکه جدا سازی نژادی و مذهبی هر روز بیشتر تقویت می شود. خلاصه کلام او برآورد می کند دولت یهود نمی تواند چیزی جز آنچه به آن تبدیل شده باشد یعنی دولتی قانونا طرفدار جداسازی نژادی و مذهبی، و زمان آن رسیده که رودروی عوارض آن قرار گیرد: این دولت آینده ای ندارد یا لااقل آینده ای که سزاوار دفاع کردن از آن باشد.

بدین ترتیب آینده سیاسی یهودیان در این سرزمین مشترک بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها چه خواهد بود ؟ و به طریق اولی چگونه می توان با رد دولت یهود همچنان صیهونیست باقی ماند ؟ باینارت سعی می کند به این سوالات در مقاله دیگر که مفصل تر و شخصی تر است، پاسخ گوید. جان کلام او در این نظر که بنظر عجیب می آید نهفته است: « جوهر اندیشه صیهونیسم نه بوجود آوردن یک دولت بلکه یک آشیانه در سرزمین اسرائیل بوده است. » و «صیهونیست های اولیه قبل از هرچیز بدنبال بوجود آوردن محلی برای پناهنده شدن و تجدید حیات» بهودیت بوده اند و نه یک دولت.

او از آحاد هعام(Asher Ginzburg) یاد می کند، یکی از اولین صیهونیست هائی که برخلاف بنیان گذار جریان، تئودور هرتسل، در پایان قرن نوزدهم از ایجاد نه یک دولت بلکه یک مرکز فرهنگی در سرزمین دفاع می کند که قطبی معنوی و روحانی برای یهودیان تمام جهان باشد. آحاد هعام از رفتار اولین مهاجرین یهودی به سرزمین فلسطین با مردم محلی انتقاد می کند.

باینارت همچنین به مارتن بوبر(Martin Buber) ارجاع می دهد، فیلسوف یهودی آلمانی که در سالهای ١٩٣٠ از یک دولت دوملتی مشترک بین یهودی ها و عرب های فلسطین دفاع می کند. پشتیبانی از برابری یهودیان اسرائیل و عرب های فلسطین « لازمه اش ترک صیهونیسم نیست» بلکه کنار گذاشتن دولت یهودی است.از آنهم بهتر این نطر به نوعی بازگشت به یک صیهونیسم اولیه است. حفاظت از آینده یهودیان اسرائیل با کنار گذاشتن دولت یهود به نفع یک دولت دوملتی(یا یک کنفدراسیون) تامین می شود که درآن یهودیان نه دولت خود بلکه «آشیانه» فرهنگی ای داشته باشند که بتوانند آنرا در صلح توسعه دهند.

در قلب پروژه، برابری و تساوی

احتمال کمی دارد که در آینده ای نزدیک، بحث حفظ صیهونیسم حتی صیهونیست های معاصر را شیفته کند ، په برسد به فلسطینی ها. در درجه اول به این دلیل که کتاب بنیان گذار صیهونیسم نه « آشیانه یهودی» و نه « مرکز روحانی یهود» بلکه « دولت یهود» نام دارد و این نام گذاری تصادفی و یا به خاطر یک اشتباه نبوده است. سپس به این دلیل که اندیشمندانی که باینارت به آنها ارجاع می دهد در درون جنبش صیهونیستی بسیار منزوی بوده اند. و در نهایت بویژه به این دلیل که به سختی می توان یک قرن سود و زیان صیهونیسم « واقعی» را به راحتی کنار گذاشت. صیهونیسمی که پیوسته نشان داده بدنبال ساختن دولت قومی یهودی به ضرر مردم محلی در فلسطین است.

در واقع سوالی که بنظر می آید دلمشغولی اصلی باینارت باشد یعنی مشروعیت اولیه صیهونیسم، هیچ اهمیت عملی برای هدفی ندارد که عنوان مقاله اش است. چرا که مسئله اصلی آنست که او برابری و تساوی بین دوطرف درگیری، یهودیان اسرائیل و فلسطینی ها، را در قلب توجهات اش قرار می دهد. می توان موافق و یا مخالف چشم انداز یک دولت مشترک مطرح شده توسط باینارت بود و یا آنرا امکان پذیر اما خیال پردازانه در شرائط کنونی دانست. بهر صورت نمی توان مسئله ضرورت برابری «در حقوق و منزلت اجتماعی» فلسطینی ها با ستمگرانشان را، آنچنان که در اعلامیه حقوق بشر ذکر شده، نادیده گرفت. باطرح این پیش شرط برای خروج از درگیری، باینا رت می پذیرد که در گسستی رادیکال با دولت اسرائیل و سیاست جدا سازی نژادی و مذهبی اش است. او از خواننده هایش می خواهد که همراه وی به این گسست تا به آخر ادامه دهند.

او می پندارد که ضرورت کنونی، پایان دادن به دام شیطانی ای است که جلوی هرگونه تحول شرائط را گرفته. چرا که بنطر او شرائط فعلی به بدترین وضعیت منجر خواهد شد که همانا تشدید گرایش اسرائیل با هدف واقعی یک « اخراج توده ای و وسیع» فلسطینی هاست. الحاق بخش بزرگی از کرانه باختری اردن توسط اسرائیل « تنها آغاز راه است، مرحله ای از جاده ای که به جهنم منتهی می شود».

یک قانون بازگشت برای یهودی ها و فلسطینی ها

با چنین اندیشه ای باینارت از یک دولت دوملیتی بمثابه تنها راه حل ممکن پشتیبانی می کند. أولا به این دلیل که چنین چشم اندازی یعنی قائل شدن به برابری، راه را برای تفکر به محتوی آن می گشاید. بدین ترتیب بر خلاف آفریقای جنوبی پس از آپارتاید، برابری شهروندان در دولت مشترک فلسطینی ها و اسرائیلی ها نه فقط باید ضامن حقوق فردی هرکدام از شهروندان بلکه باید حافظ حقوق ملی دو جمعیت باشد. باینارت تصور می کند که قانونی برای بازگشت نه مانند آنی که امروز در اسرائیل وجود دارد و فقط به نفع یهودی هاست، می تواند بسیاری از یهودی ها و فلسطینی هائی که در خارج به سر می برند را همان گونه که ادوارد سعید در زمان خود پیشنهاد می کرد، متحد کند. او نتیجه گیری می کند:« طی نسلها، یهودی ها دولت یهود را مانند یک تیکون(١)، یک مرمت، وسیله ای برای غلبه بر میراث نسل کشی تصور می کردند. اما این امرکار نکرد. برای توجیح سرکوب فلسطینی ها، دولت یهودی ملزم می داشت که ما آنها را همچون نازی ها بانگاریم… تیکون واقعی در برابری نهفته است، در آشیانه یهودی که در عین حال آشیانه فلسطینی ها نیز باشد. تنها با کمک به فلسطینی ها برای رسیدن به آزادی است که ما خود را از سنگینی وزن نسل کشی رها می سازیم».

و می توان رویای ساختن یک « موزه فاجعه(نکبه)» در دولتی مشترک در گورستان «دیریاسین» را داشت ، جائی که نماد قتل عام سال ١٩۴٨ ارتش اسرائیل است. دیر یاسین، دهکده ای که امروز تبدیل به محله یهودی گیوات شائول شده، تنها در یک و نیم کیلومتری یادواشم، موزه شوا، قرار دارد.

با توسعه چنین نگرشی، باینارت به ابراهیم بورگ می پیوندد. این رئیس سابق پارلمان اسرائیل و سازمان جهانی صیهونیست، پس از شکست مذاکرات کمپ دیوید در ژوئیه ٢٠٠٠، به مرور به سوی کنار گذاشتن پایه های ایدئولوژی صیهونیسم تحول یافت و از این نطر پشتیبانی کرد که دولت یهودی به نابودی یهودیان اسرائیل ، که « زندانی یک گتوی صیهونیستی » هستند، منجر می شود، دولتی که با استفاده ابزاری از گذشته تراژیک یهودیان، یک رژیم بی عدالتی دائمی را به فلسطینی ها تحمیل می کند (٢).

باینارت همچنین به نظریه تاریخ نگار برجسته انگلیسی-امریکائی، تونی جودت می پیوندد که در سال ٢٠٠٣ با طرح امکان ایجاد یک دولت واحد مشترک اسرائیلی ها و فلسطینی ها، یعنی آینده ای که درآن جائی برای دولت یهودی نیست، بحث های پرسرو صدائی در ایالات متحده بوجود آورد(٣). بنطر او با دادن حقوق ویژه به شهروندان یهودی، حتی اعتقاد به دولت یهودی به « دوران دیگری »، یعنی دوران ناسیونالیسم قومی تعلق دارد. و بدین ترتیب جامعه اسرائیل هر چه بیشتر در حصار کشی جنایتکارانه فرو می رود که هیچ آینده ای ندارد. در نتیجه اسرائیل « امروز برای یهودیان مضر است».

« موضع او پشتیبان یک کارزار یهود ستیزی است»

هفده سال پیش ، جودت هدف کارزار خشن نهادهای یهودی امریکا برای بی اعتبار کردن نظریاتش ، قرار گرفت . به رغم دفاع New York Review of Books از او، بسیار منزوی شد. امروز مقالات پیتر باینارت در میان جامعه یهودیان و بیرون از آن با استقبالی متفاوت روبرو می شوند که از این نظر نماد تحولی است که در ایالات متحده در جریان است.

در اسرائیل، مقالات باینارت در مجموع نادیده گرفته شده اند و در فرانسه حتی بیش از آن. در روزنامه هآراتص، گیدئون لوی که خود مدافع یک دولت دو ملیتی است نوشت:« باینارت به روشنائی رسیده است»(۴). همکار او «انشیل پففر» برعکس، نگرش باینارت را فاقد « واقعیت عملی» هم برای یهودیان اسرائیل و هم برای فلسطینی ها ارزیابی می کند، باینارت اذعان دارد که در جائی زندگی نمی کند که وقایع در آن اتفاق می افتند و محیط او روشنفکران فلسطینی و اسرائیلی مهاجر در ایالات متحده است(۵). در «یدیعوت اخرونوت»، اصلی ترین روزنامه اسرائیل، درور یمینی می نویسد:« نپذیرفتن حق یهودی ها به داشتن خانه ای ملی، یهود ستیزی است. باینارت فقط یک یهود ستیز است.نیات او متفاوتند اما موضع او پشتیبان یک کارزار یهود ستیزی است». همان اتهامات همیشگی…..

در ایالات متحده برعکس، مقالات او با تفسیر های بسیار مواجه شدند و گاه واکنش های غیرقابل پیش بینی بوجود آوردند.الن درشویتس، وکیل و طرفدار سرسخت اسرائیل از « راه حل نهائی به شیوه باینارت» سخن گفت. امادر یک توئیت، بن رودز، مشاور امنیت ملی سابق باراک اوباما، «شجاعت» و «ژرف اندیشی» اورا ستود(@brhodes, ٨ juillet). راب اشمان، سرمقاله نویس The Forward ، تارنمای روزانه یهودیان نیویورک در فردای انتشار مقالات نوشت:« باینارت واقعیت را نوشته، حال خوشمان بیاید یا نه».

« وضعیت موجود قابل قبول نیست»

سردبیر Los Angles Times ، نیکولاس گلدبرگ، کلیدی برای قرائت واکنش های انجام گرفته بدست میدهد:«بعضی ها می گویند که باینارت به صیهونیسم خیانت کرده و یهودی ها را در معرض خطر قرار داده است. دیگرانی برآنند که او تنها بدیل اخلاقی ممکن، مدرن و مساوات طلبانه را در مقابل یک قرن ناسیونالیسم شکست خورده پیشنهاد می کند. بسیاری ترجیح می دهند که گزینه وجود دو دولت از سرگرفته شود. اما تغییر نگرش باینارت، هرچند تحریک آمیز،اما برانگیزنده است. او به ما یادآوری می کند که وضعیت موجود قابل قبول نیست».

این موضعگیری نشانه تغییر دورانی در ایالات متحده است که ما شاهد آن هستیم. برخلاف توفان توهین هائی که هفده سال پیش بر سر جودت فرود آمد، امروز فکر زندگی مشترک یهودی ها و فلسطینی ها در یک دولت مشترک برای بسیاری مشروعیت دارد. بی شک در مورد یک نکته حق با پففر است. این تحول در اندیشه بیشتر نزد دانشگاهیان اتفاق افتاده تا سیاستمداران ، همچنانکه دفاع از تحریم اسرائیل در محیط های دانشگاهی بیشتر است تا جاهای دیگر. اما تا کنون چنین بوده که در میان دانشگاهیان است که فکرهای جدید تولد یافته اند. مشروعیت افکار باینارت نشانه روند بی اعتبار شدن دولت اسرائیل در ایالات متحده است، روندی که گروه های هر چه وسیعتری را و در درجه اول در میان یهودیان امریکا دربر می گیرد.

١- تیکون لغتی با بار مذهبی در یهودیت به معنی ترمیم است

٢- Avraham Burg, Vaincre Hitler. Pour un judaïsme plus humaniste et universaliste, Fayard, 2008

٣- « Israel, the Alternative », The New York Review of Books, 23 octobre 2003. Traduit en français sous le titre « Israël : l’alternative » dans Le Débat, no. 128, 1er trimestre 2004.

۴- Gideon Levy : « Peter Beinart’s Great Change », Haareetz, 11 juillet 2020.

۵- Anshel Pfeffer, « Peter Beinart’s One State solution sounds so perfect it’s practically utopian », Haaretz, 8 juillet 2020.

 

 

 

 

منبع:https://orientxxi.info

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟