عربستان سعودی به چه می ­اندیشد؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

رژیم صهیونیستی از مدت ­ها قبل محورهای مشترک مورد علاقه خود را با عربستان یافته بود. سرنگونی حسنی مبارک توسط اخوان­   المسلیمن نگرانی مشترک عربستان و رژیم صهیونیستی بود که از اقبال عمومی در فلسطین نسبت به حماس بیمناک بود.

گلدبرگ در این مقاله با اشاره به خبرهای رسانه­ ای شده درباره دیدار محمد بن سلمان و بنیامین نتانیاهو، به بررسی انگیزه­ های عربستان سعودی برای عادی­  سازی روابط با رژیم صهیونیستی می‌پردازد.

وی در ابتدا با ارائه یک بررسی تاریخی به این موضوع می­ پردازد که در ماه­ های پایانی دولت اوباما به دلایل زیر عربستان جایگاه خود در واشینگتن را در خطر می­دید:

  • توافق هسته ­ای با ایران؛
  • برداشته شدن تحریم ­های ایران و تقویت اقتصادی این کشور؛
  • علاقه‌مندی اوباما به توازن قوا در خلیج‌فارس تا ایستادن کنار متحدان عرب؛
  • گسترش اخبار رسانه­ ها مبنی بر کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان و کودکان در حملات عربستان به یمن؛
  • اعتماد کردن اوباما به اخوان المسلمین به عنوان بزرگترین دشمن داخلی عربستان؛
  • رد کردن درخواست رئیس‌جمهور آمریکا برای ممانعت از شکایت خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر توسط کنگره؛
  • و علاقه‌مندی دو حزب در کنگره برای قطع فروش سلاح به کشورهای حوزه خلیج‌فارس.

دلایل فوق باعث شد تا ریاض به این ادراک دست یابد که علی رغم روابط سطح بالای عربستان با بخش خصوصی و نهادهای دفاعی آمریکا، هنوز بسیاری در غرب آن ها را تروریست می­دانند. علاوه بر این، کاهش قیمت نفت از یکسو باعث تضعیف اقتصاد وابسته به نفت این کشور شد و درآمد دولت را کاهش داد و از سوی دیگر از وابستگی اقتصاد بین­ الملل به نفت این کشور نیز کاست.

این دلایل سبب شد تا عربستان از روی کار آمدن ترامپ استقبال و سعی کند خود را به عنوان یک پادشاهی اصلاح‌طلب و مترقی معرفی کند که درصدد آزادسازی اقتصادی است. محمد بن سلمان با تغییر رئیس لیگ جهانی مسلمین که مرکز اشاعه ایدئولوژی رادیکال وهابیسم بود، نشان داد که در به­  کارگیری رویکرد اصلاح طلبانه و تمایز گذاری با رادیکالیسم داخلی کاملاً متعهد است.

وی این روند را در اجازه دادن به رانندگی زنان و دیگر اقدامات اجتماعی همچنان دنبال کرد. همزمان با این اقدامات، بن سلمان درصدد بهبود روابط با رژیم صهیونیستی بود. این تلاش ­ها باعث شد تا آمریکای ترامپ به عربستان نه به عنوان کشوری که خانه ۱۵ هواپیما ربای ۱۱ سپتامبر بود که به عنوان بخشی از آینده بهتر خاورمیانه بنگرد. این اقدامات بود که باعث شد واشینگتن نسبت به وقایعی مانند زندانی کردن رقبای محمد بن سلمان در هتل ریتزکارلتون، ربودن نخست‌وزیر لبنان و سرکوب حقوق بشر در عربستان ساکت مانده و چشم­پوشی کند و حتی درباره موضوع قتل خاشقچی نیز مواضع رادیکالی نسبت به ریاض اتخاذ نکند.

رژیم صهیونیستی از مدت­ها قبل محورهای مشترک مورد علاقه خود را با عربستان یافته بود. سرنگونی حسنی مبارک توسط اخوان­  المسلیمن نگرانی مشترک عربستان و رژیم صهیونیستی بود که از اقبال عمومی در فلسطین نسبت به حماس بیمناک بود.

پذیرش اخوان­ المسلمین از سوی اوباما همزمان خشم و نگرانی را در ریاض و تل­آویو برانگیخت. آمریکای ترامپ نیز محورهای مشترک زیادی با ریاض داشت که به واسطه آن ها از اقدامات نامعمول بن سلمان چشم‌پوشی می­کرد. ضدیت با ایران، جایگزینی نفت ایران با نفت عربستان برای خریداران نفت ایران و مقابله با اثرگذاری کاهش تولید نفت ایران در بازار نفت از محورهای اساسی همکاری کاخ سفید و عربستان بود.

با بازگشت دموکرات­ ها به کاخ سفید، علاقه‌مندی بایدن به تعامل با ایران و بازگشت احتمالی این کشور به جامعه جهانی، اکنون عربستان محورهای اشتراک کمی بین خود و کاخ سفید می‌بیند؛ بنابراین در تلاش است تا با عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، هم دغدغه‌های امنیتی خود را مرتفع کند، هم‌محوری منطقه ­ای برای مقابله با ایران ایجاد و هم جریان سرمایه به عربستان را هموار کند.

 

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟