بحران قدرت آمریکا

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

مارک لئونارد: بنیان‌گذار و مدیر شورای روابط خارجی اروپا و متخصص در حوزه ژئوپلیتیک، ژئواکونومی، مسئله چین و اتحادیه اروپا

اهم نکات و گزاره‌های اصلی این مقاله

  • بحران دموکراسی آمریکا در قامت دونالد ترامپ تجسم‌یافته است؛ «فرمانده تفرقه» که هنوز هم رهبر حزب جمهوری‌خواه محسوب می‌شود. جانشین وی، جو بایدن، به یک طرح سیاسی برای اتحاد مجدد کشور پرداخته و تابه‌حال بسیاری از نهادهای موردانتقاد ترامپ را احیا کرده است. بااین‌حال، در فضای سیاسی توأم با تغییرات مردم شناختی، چنددستگی رسانه‌ای و تحریف انتخاباتی، ترمیم شکاف نابرابری و دوقطبی فزاینده آمریکا ساده نخواهد بود.
  • اگرچه ترمیم نهادهای دموکراتیک آمریکا دشوار است، اما احیای وجهه جهانی امریکا سخت‌تر است. پس از جنگ سرد، آمریکا یک قدرت بلامنازع محسوب می‌شد. ازآنجایی‌که دوست و دشمن در مورد منافع آمریکا اغراق می‌کردند، آمریکا در بیشتر مناطق جهان از نفوذ خارجی برخوردار بود؛ اما در پی جنگ عراق، بحران مالی 2008 و ریاست جمهوری ترامپ، جهان دیگر قدرت آمریکا را در صدر قرار نمی‌دهد. درهرحال، قدرت آمریکا تنزل پیدا کرده است، چراکه آمریکا در بحران‌های خاورمیانه، شرق اروپا، آفریقا و سایر مناطق، به‌جای حفظ منافع خود، عقب‌نشینی کرده و دیگر قدرت‌ها خلأ به وجود آمده را پر کرده‌اند.
  • باوجود همه‌گیری کووید-19 و مرگ میلیون‌ها نفر در جهان، واقعیت تفاهم اتحادیه اروپا و چین در مورد «توافق جامع سرمایه‌گذاری» در اواخر 2020 چندان موردتوجه قرار نگرفت. پس از چند سال مذاکره، اروپا درخواست‌های آشکار جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا، برای مشورت قبلی با دولت جدید آمریکا را نادیده گرفت و این توافق درست چند هفته قبل از آغاز دولت بایدن، به سرانجام رسید.
  • با پیشبرد این توافق، اتحادیه اروپا مهم‌ترین اولویت سیاست خارجی دولت بایدن برای تعامل مجدد با متحدان برای مدیریت مشترک چالش چین را آشکارا کم‌اهمیت قلمداد کرده است؛ بنابراین، اتحادیه اروپا امید دولت جدید آمریکا (و همچنین امید ژاپن، هند و استرالیا) را بر باد داده و چین را در پیگیری راهبرد «تفرقه بینداز و حکومت کن» در برابر جهان دموکراتیک گستاخ‌تر ساخته است. بی‌توجهی آشکار اروپا به منافع آمریکا ستون فقرات سیاستمداران آمریکا را به لرزه انداخته است.

نویسنده در بخش پایانی مقاله بر این دیدگاه است که اکثر اروپایی‌ها از انتخاب بایدن خشنود هستند اما در ظرفیت آمریکا برای بازگشت به‌عنوان یک رهبر جهانی تردید دارند. بسیاری از اروپایی‌ها فکر می‌کنند که آن‌ها باید به‌جای اتکا به آمریکا، به سرمایه‌گذاری در دفاع خود بپردازند. اکثریت مردم هر یک از کشورهای اروپایی خواهان بی‌طرفی در هر نوع رویارویی بین آمریکا و چین هستند. با رشد اقتصاد چین و افزایش اهمیت روابط آن با باقی جهان، چشم آمریکا به‌طور فزاینده‌ای به متحدان بین‌المللی دوخته خواهد شد. حفظ توازن قدرت به نفع جوامع باز در هر نقطه از جهان حداقل به‌اندازه حفظ جامعه باز در خود آمریکا حائز اهمیت خواهد بود.

 

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟