چین و اهرم خاورمیانه‌ای؛ پنهان در ملاءعام

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
چین و اهرم خاورمیانه‌ای؛ پنهان در ملاءعام

هنوز نفت و گاز خاورمیانه برای اقتصاد جهان (و در نتیجه برای اقتصاد آمریکا نیز) اهمیت حیاتی دارد و بحران عرضه و افزایش قیمت‌ها بیانگر این حقیقت است.

سیاست خارجی آمریکا در دهه گذشته و پیش از آن بر تلاش برای رقابت با چین و عقب‌نشینی از خاورمیانه – متمرکز بوده است؛ اما در این گزاره، از دو واقعیت اساسی در جهان امروز چشم‌‌پوشی شده است.

الف ) هنوز نفت و گاز خاورمیانه برای اقتصاد جهان (و در نتیجه برای اقتصاد آمریکا نیز) اهمیت حیاتی دارد و بحران عرضه و افزایش قیمت‌ها بیانگر این حقیقت است. حتی به‌رغم گذار تدریجی جهان از سوخت‌های فسیلی، این واقعیت، در دهه‌های پیش‌رو نیز پابرجا خواهد ماند.

ب) چین همچنان وابستگی شدیدی به واردات انرژی از خاورمیانه دارد و در کوتاه‌مدت تغییر عمده‌ای برای این وضعیت پیش‌بینی نمی‌شود. این وابستگی درباره اقتصاد تمام کشورهای مهم آسیا نیز وجود دارد، کشورهایی که تقریباً همه آن‌ها متحدان کلیدی آمریکا و هم‌زمان شرکای تجاری اصلی چین نیز هستند.

در نتیجه، چین هم در ثبات کلی منطقه و هم در روابط کاری مناسب با کشورهای رقیب کلیدی منطقه – از ایران گرفته تا کشورهای خلیج‌فارس و اسراییل – سهم بزرگی دارد. به‌علاوه، برای چین، فقط چرخش از زغال‌سنگ به گاز طبیعی خاورمیانه، بزرگ‌ترین و سریع‌ترین مزیت کوتاه‌مدت برای کاهش بحران جهانی تغییرات آب و هوایی خواهد بود.

تمام این عوامل باعث می‌شوند تا خاورمیانه نه‌تنها از رقابت قدرت‌های بزرگ و همکاری‌های جهانی کنار گذاشته نشود بلکه برای هر دو مورد، منطقه‌ای مهم به شمار آید. هم‌زمان، این عوامل، چین را به رقیب نوظهور ایالات‌متحده برای دسترسی و نفوذ منطقه‌ای تبدیل می‌کند.اما همین عوامل از سه طریق که به‌ندرت درک درستی از آنان وجود دارد، باعث می‌شود تا آمریکا علیه چین به اهرمی غیرمستقیم دست یابد.

اکنون‌که ایران آشکارا توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ را نقض می‌کند، آمریکا می‌تواند برای متقاعد کردن چین به همکاری در زمینه این مسئله فوری، به کابوس رویارویی با برنامه هسته‌ای ایران استناد کند، اقدامی که کل منطقه را بی‌ثبات کرده و قیمت‌های انرژی را بیش از هر زمانی افزایش خواهد داد.

تحریم‌های یک‌جانبه علیه چین یا ایران برای بازگرداندن تهران به سازش هسته‌ای کافی نیست، اما واردکردن چین به گروه متحدان آمریکا، همانند آنچه در برجام اتفاق افتاد، می‌تواند موازنه را به‌هم بزند.

آمریکا می‌تواند با استفاده از اهرم چتر امنیتی محافظتی‌اش بر روی خلیج‌فارس، چین و کشورهای خلیج‌فارس را متقاعد کند تا در زمینه مسائل مورد توجه واشنگتن با دقت بیشتری رفتار کنند. چین به‌احتمال‌زیاد خواهان حفظ مزایای رایگانش در زمینه امنیت تأمین انرژی از خاورمیانه است.

کشورهای خلیج‌فارس نیز می‌دانند که فقط آمریکا چنین امنیتی را در اختیار آن‌ها می‌گذارد. ازاین‌رو، در زمینه مسائل حساسی مانند بنادر و سایر توافقات زیرساختی، فروش تسلیحات، انتقال فناوری‌های پیشرفته سایبری و سایر فناوری‌های وابسته، اطلاعات و مواردی از این قبیل، برتری آمریکا ادامه خواهد داشت.

آمریکا در مقایسه با چین، جایگاه قدرتمند منطقه‌ای خود در میان نخبگان و افکار عمومی را حفظ می‌کند. درست است که چین در زمینه رفتارهای عوام‌پسندانه پیشرفت کرده و درست است که بسیاری از کشورهای عربی اخیراً درباره اعتمادشان به آمریکا تردید پیدا کرده‌اند اما نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهندکه مردم منطقه، به‌رغم نارضایتی از برخی سیاست‌های آمریکا، دستکم ایالات‌متحده را با چین هم‌تراز و هردوی این کشورها را ازجمله «کشورهای خارجی» می‌دانند که داشتن «روابط مناسب با آنان مهم است»

نویسنده در بخش پایانی یادداشت می‌نویسد:

«بدیهی است که هیچ‌یک از نکات گفته‌شده نمی‌تواند راه‌حلی برای مشکلات جدی رقابت چین و آمریکا بر سر تجارت، مسئله تایوان، حقوق بشر و سایر مسائل باشد؛ اما در منطقه خاورمیانه که برای هر دو قدرت بزرگ، منطقه‌ای مهم به شمار می‌رود، آمریکا کارت‌های برنده بسیاری در اختیار دارد و اگر از این کارت‌ها به‌درستی استفاده کند، اثرات سودمند بسیاری در رقابت جهانی قدرت‌های بزرگ خواهند داشت.»

 

 

https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/china-and-mideast-leverage-hiding-plain-sight

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟