- عنوان ویژه نامه: تاثیر بایدن بر خاورمیانه؛ با تاکید بر منطقه خلیج فارس
- تاریخ انتشار:آبان ماه 1399
- نویسنده : کامران کرمی
- کلیه حقوق مربوط به مالکیت معنوی این اثر متعلق به اندیشکده جریان میباشد. انتشار مطالب این ویژهنامه با ذکر نام اندیشکده جریان بلامانع می باشد.
چکیده
پیروزی احتمالی جو بایدن نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس مهم و دارای آثار و پیامد بر روند تحولات و الگوهای دوستی و دشمنی است. با توجه به عدم تغییر در راهبرد خاورمیانه ای آمریکا در دوره جدید، اما در سطح رویکرد و اولویت های سیاست خارجی، محتملا شاهد تغییرات محسوسی خواهیم بود که دربرگیرنده احیای سنت متعارف موازنه سازی بین قطب های متخاصم و گرایش به حل و فصل اختلافات در پرونده هایی است که به نقش سنتی آمریکا پیوند خورده است.
در واقع ضرورت و اهمیت این تحول به تفاوت رویکرد بایدن و ترامپ در ارتباط با عناصر و متغیرهای تاثیرگذار بر نظم منطقه خلیج فارس استوار است. رویکرد بایدن با توجه به سابقه سیاسی و حزبی و شناخت و برخورد با مسائل و شخصیت های منطقه، نسبت به ترامپ که عملا فاقد شناخت در ارتباط با چنین متغیرهایی بود، فعالانه، هوشمندانه و سختگیرانه خواهد بود و طبیعتا از این زاویه میتواند برای ایران حائز تهدیدات و فرصت ها باشد. در این وضعیت نقش دو بازیگر بیش از دیگران می تواند دستخوش تغییر شود؛ بازیگر اول عربستان سعودی است و بازیگر دوم قطر است.
در این وضعیت سه سناریو مطلوب (کاهش تهدید- افزایش فرصت)، سناریو ممکن و محتمل (ترکیب تهدیدات و فرصتها) و سناریو سوم بدبینانه (افزایش تهدید-کاهش فرصت ها) قابل تصور است. با توجه به رصد متغیرها سناریوی دوم از امکان تحقق بالاتری برخوردار است که بسته به واگرایی یا همگرایی رویکرد ایران، آمریکا و دیگر بازیگران عربی در محیط منطقهای وضعیت های مختلفی به خود خواهد گرفت.
بیان مسئله
تاثیرات پیروزی احتمالی جو بایدن نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس مهم و دارای آثار و پیامد بر روند تحولات و الگوهای دوستی و دشمنی است. این مسئله از دو منظر قابل تبیین و تحلیل است: منظر اول؛ تغییر یا تداوم راهبرد خاورمیانه ای آمریکا و دوم؛ تغییر یا تداوم رویکردها و اولویت ها. به نظر می رسد در سطح راهبردی ما شاهد تداوم الگوی موازنه فراساحلی (offshore balancing) خواهیم بود که از سال 2008 و با روی کار آمدن باراک اوباما به منطق سیاست خاورمیانه ای آمریکا شکل داده و ترامپ نیز عملا آن را تداوم بخشید.
منظر دوم اما در سطح رویکرد و اولویت های سیاست خارجی، محتملا شاهد تغییرات محسوسی خواهیم بود که عناصری چون نقش فرد تصمیم گیرنده و ملاحظات و برداشت های او و همچنین عناصر حزبی دخیل در فرآیند تصمیم گیری سیاست خارجی نقش آفرین است.
از این زاویه شاهد چند تغییر احتمالی مهم خواهیم بود: یکم؛ احیای سنت متعارف موازنه سازی بین قطب های متخاصم در خاورمیانه به خصوص عربستان و ایران که در دوره ترامپ به نفع عربستان چرخیده بود. دوم؛ گرایش به حل و فصل اختلافات در پرونده هایی که به نقش سنتی آمریکا پیوند خورده است. از جمله حل و فصل بحران شورای همکاری و توجه به روند عادی سازی با منطق فراگیری.
اهمیت بازگشت توازن به محیط منطقه ای خلیج فارس طبیعتا برای جمهوری اسلامی ایران مهم خواهد بود. مدیریت رفتار عربستان سعودی، بازگشت آمریکا به برجام و تقویت نقش قطر در سیاست خاورمیانه ای آمریکا می تواند به نفع سیاست خارجی ایران باشد. اگرچه رویکرد فعالانه و مبتنی بر اجماع سازی بایدن می تواند برای جهت گیری های سیاست خارجی ایران محدودکننده باشد، به خصوص که اگر تهران و واشنگتن نتوانند در مدلی که دموکرات ها به دنبال آن هستند، به یک توافق جامع در خصوص مسائل موشکی و منطقه ای برسند.
گزارش زمینه و تاریخچه راهبردی سوال
ضرورت و اهمیت این تحول به تفاوت رویکرد بایدن و ترامپ در ارتباط با عناصر و متغیرهای تاثیرگذار بر نظم منطقه خلیج فارس میگذرد. رویکرد بایدن با توجه به سابقه سیاسی و حزبی و شناخت و برخورد با مسائل و شخصیت های منطقه، نسبت به ترامپ که عملا فاقد شناخت در ارتباط با چنین متغیرهایی بود، فعالانه، هوشمندانه و سختگیرانه خواهد بود و طبیعتا از این زاویه میتواند برای ایران حائز تهدیدات و فرصت ها باشد. در موضوع تهدیدات رویکرد بایدن به دلیل پیروی از منطق اجماع سازی و دربرگیری و همکاری با متحدان منطقه ای و بین المللی می تواند فراگیرتر و پیچیدهتر از رویکرد ترامپ باشد و طبیعتا از این زاویه برای جمهوری اسلامی ایران وضعیت دشوارتری را می توان متصور بود. اگرچه عنصر تعیین کننده تر از رویکرد جو بایدن در قبال ایران، نوع سیاست تنظیمی و رفتار سیاست خارجی ایران برای نوع مواجهه با دولت جدید آمریکا در منطقه است.
بازیگران و ذینفعان
فارغ از تاثیراتی که رویکرد روسای جمهور آمریکا بر کنش و واکنش بازیگران مجموعه خلیج فارس بر جای می گذارند، در مقطع کنونی و با احتمال پیروزی بایدن، نقش دو بازیگر بیش از دیگران می تواند دستخوش تغییر شود. بازیگر اول عربستان سعودی است که در دوره ترامپ به دلیل ارتباطات شخصی ای که با افراد نزدیک به ترامپ صورت داده بود، دست خود را برای مداخله در تحولات منطقه بازتر می دید.
محاصره قطر، قتل خاشقجی، دستگیری های داخلی در عربستان و ایفای نقش در راهبرد فشار حداکثری علیه ایران مهم ترین نمودهای این امر به شمار می روند. طبیعتا و همانگونه که از رویکرد اعلام شده حزب دموکرات آمریکا، سخنرانی ها و موضع گیری های جو بایدن و طرح دیدگاه های تیم سیاست خارجی او درخصوص عربستان مطرح شده، به نظر می رسد که اصلاح و مدیریت رفتار منطقه ای عربستان در دولت جدید آمریکا در دستور کار قرار خواهد گرفت. البته این اصلاح به معنای گسست در روابط و به خطر انداختن منافع سیاسی، اقتصادی و نظامی-امنیتی دو بازیگر نیست.
از این زاویه می توان انتظار داشت که با رفع محاصره قطر، بازگرداندن توازن به روند عادی سازی از حیث توجه به ملاحظات و منافع گروه های فلسطینی، به دلیل ارتباطات نزدیکی که دوحه با این مجموعه دارد، شاهد افزایش نقش قطر در دوره بایدن باشیم.
سناریوپردازی و آینده پژوهی
با توجه به وضعیت موجود و ظهور متغیرهای احتمالی جدید می توان تهدیدات و فرصت ها برای جمهوری اسلامی ایران را در سه سناریو صورت پردازی کرد:
سناریوها | سناریوی مطلوب | سناریوی ممکن و محتمل | سناریوی بدبینانه |
وضعیتها | کاهش تهدیدات – افزایش فرصتها | ترکیبی از تهدیدات و فرصتها | افزایش تهدیدات – کاهش فرصتها |
صورت بندی | در این سناریو تهدیدات موجود شامل تحریم ها، خطر حمله نظامی کاهش پیدا میکند و همزمان شاهد افزایش فرصت ها برای تحقق منافع اقتصادی و سیاسی خواهیم بود. | در این سناریو، ترکیب همزمان تهدید و فرصت را خواهیم داشت که بسته به واگرایی یا همگرایی رویکرد ایران، آمریکا و دیگر بازیگران عربی در محیط منطقهای وضعیت های مختلفی به خود خواهد گرفت. | در این سناریو که وضعیت بدبینانه ای است و رویکرد ترامپ را فراگیرتر و پیچیده تر خواهد کرد، افزایش تهدیدات همزمان با کاهش فرصت ها را خواهیم داشت. |
پیشنهادات سیاستی
از آنجا که امکان تحقق سناریوی اول و سوم به دلیل عدم قطعیت هایی که دارد، چندان محل تبیین و تحلیل در این نوشتار نیست، تمرکز اصلی بر سناریوی ممکن و محتمل است که از امکان تحقق بالایی برخوردار است. پیشنهادات سیاستی برای این سناریو به این قرار است:
با توجه به بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریم ها می توان انتظار کاهش تهدیدات و همزمان افزایش فرصت ها را داشت. در این میان افزایش فرصت ها و کاهش تهدیدات منوط به این است که ایران بتواند مسائل موشکی را از مذاکرات جامع مستنثنی کند که بایدن و تیم او وعده آن را با بازگشت به برجام داده اند. در واقع با توجه به اینکه مذاکره بر سر مسائل موشکی از دید مقامات ایران مساوی با افزایش سطوح تهدید است، ایران باید بتواند توان موشکی خود را به نفع مذاکرات منطقه ای حفظ کند. این مذاکره منطقه ای می تواند در ابتدا کمک به حل و فصل بحران یمن و بازسازی سوریه باشد و سپس در صورت تبدیل به دستاورد، دیگر موضوعات منطقه ای مناقشه برانگیز مورد گفت وگو قرار گیرد.
بنابراین ایران در سطح اعلامی می تواند بر تخطی آمریکا از خروج برجام و اصلاح مسیر تاکید کرده و همزمان در سطح منطقه ای نیز مجددا بر لزوم حل و فصل مسائل منطقه ای با حضور همسایگان تاکید کند. با توجه به فشار احتمالی بایدن بر عربستان سعودی و اصلاح مسیری که ترامپ با ریاض ایجاد کرده بود، می توان انتظار کاهش سطح خصومت ریاض با تهران را انتظار داشت.
اما اگر امکان تفکیک سازی برجام از مسائل موشکی و منطقه ای وجود نداشته باشد، می توان انتظار افزایش سطح تهدید را داشت؛ یعنی همزمان که ایران از مزایای رفع برخی تحریم ها به واسطه توافق هسته ای بهره مند می شود، در حوزه مسائل موشکی تحریم ها باقی خواهند ماند. هرچند ایران در حوزه مسائل موشکی سال ها تحریم بوده و صنعت بومی خود را دارد، اما مسئله مجددا به لغو تحریم های موشکی برخواهد گشت که اخیرا به واسطه قطعنامه 2231 رفع شده است. با توجه به رویکرد اجماع ساز بایدن و با توجه به مقاومت ایران برای تن دادن به مذاکرات جامع می توان گفت که زمینه برای بالا رفتن مجدد سطح تهدید و خصومت احتمالی فراهم شود.
در این وضعیت پیشنهاد این است که ایران مذاکرات موشکی و منطقه ای خود را منوط به گفت وگو بر سر مسائل موشکی، هسته ای و منطقه ای دیگر بازیگران همچون عربستان و امارات کند و مسئله ضرورت مذاکرات جامع بر سر رسیدن به یک نظم همکاری جویانه مبتنی بر امنیت دسته جمعی با حضور بازیگران مجموعه خلیج فارس را پیش بکشد. در واقع با توجه به سخت، پیچیده، مبهم و طولانی بودن چنین مذاکراتی و عدم موفقیت آن به دلیل اولویت های متفاوت، سطوح نامتوازن قدرت و از همه مهمتر ادراک مبتنی بر تهدیدی که در میان بازیگران مجموعه خلیج فارس وجود دارد، عنصر زمانبر بودن بتواند از تهدیدات آنی بکاهد و سطوح آنرا در یک فرآیند میان مدت توزیع کند.
جمع بندی
در این نوشتار به پیروزی احتمالی بایدن و تاثیراتی که رویکرد او می تواند بر منطقه خلیج فارس بر جای بگذارد اشاره شد. با توجه به عناصر فراگیری، دربرگیری و اجماع سازی در منطق رویکرد خاورمیانه ای بایدن می توان انتظار داشت که ایران از تهدیدات و فرصت های جدیدی برخوردار شود که جنس آن متفاوت از دوره ترامپ است. در واقع در مسیر پیش رو می توان انتظار داشت که ایران از دایره تهدید انحصاری خارج شود و در حوزه اقتصادی بتواند زمینه را برای بازسازی مجدد اقتصاد فراهم کند. رفع بخشی از تحریم ها به واسطه مذاکرات اصلاحی برجام می تواند در این چارچوب مطرح باشد. همزمان در سطح منطقه ای با خارج شدن عربستان از دایره توجه ویژه آمریکا، فرصت برای تنش زدایی در سطح منطقه نیز فراهم شود. اگرچه در دوره پیش رو، این سناریو محتمل است که در صورت عدم رسیدن ایران و آمریکا به توافق جامع، زمینه برای اجماع سازی علیه ایران نیز فراهم گردد. از این رو لازم است برای مواجهه با چنین وضعیتی، ایران زمینه را برای رفع تحریم ها در جهت بازسازی اقتصادی و تقویت پشتوانه اجتماعی فراهم کند تا در سطح منطقه ای و در صورت بروز متغیرهای خارج از کنترل، دچار غافلگیری نگردد.