بررسی بحران اوکراین بدون در نظر گرفتن دو مولفه تاریخ تحولات و بحث ژئوپلتیک در تقابل روسیه و ناتو قابل درک نخواهد بود. در ابتدا باید توجه داشت روسیه هم اکنون نسبت به موقعیت ژئوپلیتیکی خود در قیاس با زمان اتحاد شوروی در یک عقبنشینی و ضعف گسترده به سر می برد. بسیاری از اقمار اتحاد شوروی در اروپای شرقی پس از فروپاشی کمونیسم به سوی نهادهای غربی گام برداشته و اتحادیه اروپا و ناتو بر همین اساس تا مرزهای روسیه رسیده اند. بر همین اساس به تدریج کشورهای اروپای شرقی از حوزه بالتیک گرفته تا ناحیه شرق و مرکز اروپا از جمله لهستان نه تنها به متحد غرب مبدل شده اند بلکه از منظر امنیتی وابستگی عمیقی به ناتو پیدا کردهاند. ناحیه برونگان روسیه (کالینینگراد) واقع در شمال لهستان که روزی در قلب بلوک شرق قرار داشت هم اکنون به یک خاک جدا افتاده در میان کشورهای ناتو مبدل شده است. بلاروس و اوکراین در این بین تنها باقی مانده از کشورهایی بودندکه روزی جزو خاک شوروی و یا عضو پیمان ورشو محسوب می شدند و روسیه توانسته بود اتحاد خود را با آن حفظ کند.
اما سرانجام اوکراین با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد خود از سال ۲۰۱۴ و درپی تحولات و ناآرامی های سیاسی سرانجام به سوی نزدیکی با غرب گام نهاد، امری که با واکنش جدی مسکو روبرو شد و منجر به آغاز بحرانی گشت که بیش از 8 سال از آغاز آن سپری میشود و تلفات جنگ در شرق اوکراین تا به حال از ۱۴ هزار تن هم فراتر رفته و باعث آوارگی بیش از یک و نیم میلیون نفر شده است و این کشور را به محلی برای حضور داوطلبانی نظامی از سراسر جهان مبدل کرده است.
نباید فراموش نمود که در بخش قابل توجهی از مناطق شرقی اوکراین در ناحیه دونباس روستبارها ساکن هستند و این یکی از مهمترین ابزارها در دست مسکو محسوب میشود که با شعله ور شدن رویارویی نظامی این جدایی طلبان با دولت مرکزی اوکراین، روسیه از آن آنها حمایت گستردهای به عمل آورده است. ازطرفی شاید مهمترین تحول در پی آغاز بحران اوکراین در سال 2014 که توجه جهانی را به خود جلب نمود بحث الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه بوده است، امری که مسکو آن را با دلایل تاریخی توجیه نمود و حتی همهپرسی در این مورد برگزار کرد که مورد پذیرش جامعه جهانی نبود. بر این اساس روسیه توانست ضمن الحاق شبهجزیره کریمه موقعیت بینظیر دریایی در ناحیه دریای سیاه و دریای آزوف را به نفع خود تغییر دهد و عملا بنادر شرق اوکراین را محاصره کند.
اکنون نیز بالغ بر یکصد هزار نفر از نیروهای نظامی روسیه در مرزهای اوکراین مستقر شدند که از سه جهت شمال از سمت بلاروس، شرق و نیز از جنوب ( از سمت جزیره کریمه) در شرایط نظامی آماده باش به سر میبرند. در این بین غرب به دلیل مشکلات عمده توانایی مقابله با روسیه را دارا نیست و وابستگی اروپا به گاز روسیه آن هم در زمستان از یک سو و اولویت بایدن بر مسائل دریای چین جنوبی از سوی دیگر باعث شده تا به جز اهرم تحریمها چیزی در اختیار نداشته باشد. نگرانی اروپا از سمت روسیه همچنین مواردی از جمله حملات سایبری، دخالت در انتخابات و استفاده ابزاری از موضوع مهاجرت را هم در بر میگیرد.
در پی تحولات سالهای اخیر همسایه شمالی اوکراین یعنی بلاروس و ناآرامیهای داخلی علیه لوکاشنکو، مسکو نشان داد به هیچ وجه حاضر نیست آخرین متحد باقی مانده خود را از دست بدهد و حتی بلاروس را تشویق کرد با ابزار پناهجویان به جنگ هیبریدی با اتحادیه اروپا گام بردارد. نکته مهم دیگر اینکه روسیه به خوبی از سالها قبل تلاشهایی را برای حمایت از احزاب راست افراطی در اروپا آغاز کرده که اغلب به متحدانی قابل اتکا برای کرملین نیز مبدل شدهاند. وجود دشمن مشترک یعنی اتحادیه اروپای لیبرال این دو متحد طبیعی را به همکاری بیشتر با یکدیگر سوق داده است به طوری که این احزاب جملگی خواهان لغو تحریمها علیه روسیه بوده و در عین حال از موضع مسکو در مسئله اوکراین نیز تمام قد حمایت میکنند.
نهایتا باید توجه داشت از منظر روسیه که هنوز خاطره تاریخی دو حمله تمام عیار در دوره ناپلئون و در زمان هیتلر وجود دارد همواره نگرانی امنیتی از سوی غرب به چشم می خورد. حال غرب در شرایطی قرار گرفته است که قادر به حمایت تمام عیار از اوکراین به عنوان کشوری غیر عضو ناتو و غیر عضواتحادیه اروپا نیست. بحران اوکراین با توجه به ریشههای ژئوپلیتیکی آن امری نیست که در کوتاه مدت حل شود و این ناحیه یکی از نقاط حساس در تقابل قدرتها در سالهای آینده نیز باقی خواهد ماند و عملکرد پیشین روسیه در مسئله گرجستان و بلاروس نشان داده است به راحتی از موقعیتهای ژئوپلیتیکی خود چشم-پوشی نمیکند، حتی اگر این امر به قیمت جدایی بخشهایی از آن کشور تمام شود.