اندیشکده جریان ؛ به قلم: هادی خسرو شاهین
پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات نوامبر 2020 این خوش بینی در تهران و در میان دستگاه دیپلماسی دولت روحانی شکل گرفت که بازگشت آمریکا به برجام حتمی و قطعی است و این کار حداکثر تا پایان ماه مارس عملیاتی خواهد شد. ظن و گمان این بود که دولت جدید آمریکا با صدور اعلامیه قصد بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک این روند را تسهیل کند؛ در کانون این تحلیل ها و خوش بینی ها یک چیز نهفته بود و آن پایبندی بی قید و شرط دولت بایدن به یکی از دستاوردهای دولت اوباما یعنی برجام بود اما واقعیت این بود که استراتژی دولت بایدن اگرچه تفاوت های روشنی با استراتژی دولت ترامپ داشت و فشار حداکثری برای تحقق یک توافق بزرگ و همه جانبه با ایران را در همه حوزه ها ناکافی و حتی ناکارآمد می دانست اما با این همه رویکرد انتقادی به استراتژی حاکم بر دولت اوباما نیز داشت و در پی آسیب شناسی آن بود.
این رویکرد انتقادی مشاوران بایدن به وضوح در گزارش 10 هزار کلمه ای ایلان گلدنبرگ و دستیارانش در مرکز امنیت آمریکای نوین که در آگوست 2020 منتشر شد،گنجانده شد. ربه همین دلیل تیم بایدن تصمیم به خروج از برجام در می 2018 را ماحصل یک تصمیم سیاسی تلقی نکرد بلکه آن را نتیجه یک فرایند چند متغیره دانست. به عبارت دیگر آنچه به تصمیم می 2018 منجر شد، نتیجه مخالفت های داخلی با برجام در واشنگتن و عدم همراهی شرکای منطقه ای با این توافق بود.
بر این اساس در گام اول این دولت اوباما بود که در قبال ایران دچار خطای راهبردی و سیاستی شد چرا که تصور می کرد که معمای ایران (هسته ای، منطقه ای و موشکی) از طریق استراتژی چند مرحله ای و متوالی حل خواهد شد ولی در عمل دومینوی همکاری از حوزه های کم شدت تر به حوزه های سخت تر اشاعه نیافت. از نگاه این تیم در همین جا بود که پس از بی پاسخ ماندن نامه اوباما به مقامات ایران در اسفند 1394 در مورد آمادگی آمریکا برای شروع مذاکرات در مسایل باقی مانده متغیرهای داخلی در واشنگتن و همچنین عوامل منطقه ای شروع به فعالیت کردند تا برجام ساقط شود و بدین ترتیب تحریم های ثانویه به حالت قبل از امضای برنامه جامع اقدام مشترک بازگردد.
بر این اساس دولت بایدن برای عدم تکرار تجربه تلخ دولت اوباما و نافرجام ماندن برجام راه سومی را برگزید و آن راه حل همزمان به جای رویکرد ترتیبی و متوالی معمای ایران ولی در عین حال تفکیک موضوعات پیچیده از یکدیگر بود. در این مدل جدید باید هر طراحی دیپلماتیکی با این فرض انجام می شد که هر توافقی تضمین کننده توافق دیگر در حوزه های باقی مانده باشد.
از همین رو دولت بایدن مذاکرات وین را با یک طراحی جدیدی آغاز کرد که البته تا دور چهارم آن از هدف غایی و نهایی خود رونمایی نکرده بود و دیپلمات های ایرانی تصور می کردند که پایان این مذاکرات صرفا به احیای برجام ختم خواهد شد؛ در حالی که آمریکا چیز بیشتری از این مذاکرات طلب می کرد. آن هدف غایی در واقع این بود که توافق در وین تضمین کننده توافقات در ارتباط با اصلاح برجام (برجام پلاس)، نقش منطقه ای و برنامه موشکی ایران باشد. از همین رو تیم بایدن در گام اول رژیم تحریم های خود را با سه رنگ مشخص کرد: سبز(قابل رفع)، زرد (قابل مذاکره) و قرمز( غیر قابل مذاکره). این طیف بندی تحریم ها بعدها تحت عنوان لغو یا تعلیق گلدیلاکسی(در حد متوسط) تحریم ها نام گذاری شد.
در واقع ذیل ترمولوژی تحریم های ناسازگار با برجام و بندهای 27 تا 29 برنامه جامع اقدام مشترک، ایالات متحده در 6 دور مذاکرات وین موافقت کرد تحریم های 6 بخش موضوعی شامل انرژی، بانک، خودروسازی، کشتیرانی و بیمه و فلزات گرانبها را لغو یا تعلیق کند و در عین حال 748 نام و مقام نیز از دایره تحریمی خارج شوند. اما تحریم های زرد دو حوزه خاص را در برمی گرفت: یکی قرار گرفتن نام سپاه در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکا در آوریل 2019 و دیگری تحریم بیت رهبری و مجموعه های ذیل آن بر اساس فرمان اجرایی 24 جون 2019. اما تحریم های قرمز عبارت بودند از 517 تحریمی که در دوره ترامپ و در حوزه های تروریسم، موشکی، حقوق بشر، سایبر و انتخابات تعریف شده بودند. از میان تحریم های قرمز شاید مهمترین اش به تمدید تحریم تسلیحاتی ایران بر اساس فرمان اجرایی 13949به تاریخ 21 سپتامبر 2020 باز گردد.
در ذیل تحریم های قرمز می توان به این موارد نیز اشاره کرد:70 مورد در حوزه سایبری، 100مورد حقوق بشر، 108 مورد حوزه هوایی، 100 تحریم بخش ها و افراد زیر مجوعه سپاه،20 مورد مرتبط با برنامه موشکی،14 مورد بنگاه های بزرگ اقتصادی مثل بنیاد تعاون بسیج، سازمان توسعه و معادن و… از میان این تحریم ها 318 مورد به نوعی در حوزه بازیگران اقتصادی ایران تعریف می شوند که می تواند مغایر با بندهای 27 تا 29 برنامه جامع اقدام مشترک و نافی نفع ایران از برجام باشد. در دور چهارم مذاکرات مشخص شد که فلسفه تحریم های زرد چیست. دولت بایدن در این دور به ناگهان موضوع همکاری های آینده را مطرح کرد آن هم با 3 بند مشخص: 1-توسعه روابط اقتصادی با ایران2-اقدامات بیشتر برای اعتمادسازی و طولانی تر شدن روابط 3- امنیت منطقه ای. تیم رابرت مالی لغو دو تحریم زرد رنگ یعنی سپاه و بیت رهبری را منوط به گنجاندن این بند سه بخشی به پیش نویس مذاکرات شامل یک متن و 3 پیوست (رفع تحریم ها، اقدامات هسته ای و طرح اجرایی)کرد.
در صورت موافقت تهران با این پیش نویس دولت بایدن دو تضمین مستقیم (بند همکاری های آینده) و تضمین غیر مستقیم (تداوم حیات تحریم های قرمز و همین طور مشاوره های اوفک به بانک ها، موسسات و شرکت های بین المللی) را بدست می آورد و این می توانست استراتژی سوم آمریکا در مواجهه با معمای ایران را به ثمر بنشاند. (وارد کردن ایران به مسیری که خود تعیین کننده مقصد نهایی آن نخواهد بود) این ساز و کار در حالی بود که ایران قصد آن داشت که تنها در مورد احیای برجام مذاکره کند و همین طور امتیاز لغو همه تحریم ها یا حداکثر تحریم ها را بدست آورد.
محور دوم و بسیار مهمی که ایالات متحده بدنبال آن بود در حوزه راستی آزمایی بود. اگرچه اخبار اولیه از شش دور مذاکرات وین حاکی از آن بود که ایالات متحده طرح روسیه مبنی بر مهر و موم سانتریفیوژهای پیشرفته را در خاک ایران پذیرفته و از طرح اولیه خود مبنی بر تخریب یا خروج این دستگاه ها به خارج از ایران عقب نشینی کرده است، ولی مقاله مشترک علی واعظ و ولی نصر در مجله فارن افرز در سپتامبر 2021 نشان می دهد که ایالات متحده چنین چیزی را برای بازگرداندن آستانه نقطه گریز ایران به یکسال ناکافی می داند. آمریکا برای اطمینان یافتن از این موضوع علاوه بر برچیده شدن ماشین آلات، خواهان خنثی سازی زیرساخت ها و خطوط مونتاژ سانتریفیوژهای پیشرفته ایران شده است. اختلاف سوم به نحوه بازگشت طرفین به برجام مربوط می شود. در حالیکه ایران خواستار گام اول آمریکا در برچیدن تحریم ها و سپس راستی آزمایی لغو تحریم ها در یک بازه زمانی چند هفته ای است، ایالات متحده طبق محتوای 6 دور مذاکرات صرفا با یک بازه 48 ساعته موافقت کرده است که از نظر تهران ناکافی است.
اما در حالی که آمریکا براساس استراتژی خود توانسته است دو تضمین موثر از طرف ایرانی برای تداوم همکاری ها در آینده اخذ کند، قادر نیست بدلیل ماهیت چند منشایی تحریم ها (بخشی از تحریم ها ناشی از فرامین اجرایی رئیس جمهور و برخی دیگر به قوانین مصوب کنگره باز می گردد) به ایران تضمین دهد که حادثه می 2018 و خروج آمریکا از توافق دیگر تکرار نمی شود.